Quran Interactive Recitations - Click below

Friday, February 12, 2010

� Ali Valiyollah Group � آزادى از منظر شيعه - قسمت چهارم

 

 
 
امام علی (عليه السلام ) فرمودند :
بر خواهش نفست غلبه كن  ، حكمت الهى برايت كامل مى‏شود.
 
(غرر الحكم ج 1 فصل دوم ح 49)
***گروه علي ولي الله ***
 
برنامه ارسال مطالب اينجانب در هفته به شرح ذيل است :
 
روزانه    : ديدنيها
شنبه      : آزادی از منظر شيعه
يكشنبه    : استدلالات حسنيه
دوشنبه    : اتفاق بر مهدی موعود (ع)
سه شنبه  : رهنمودها و دانستنيها
چهارشنبه : ديوان حافظ
پنج شنبه  : آشنايی با پيامبر اسلام
جمعه      : آيا ما آماده ايم؟
 
 

آزادى از منظر شيعه
Roshnee         Roshnee       Roshnee
قسمت چهارم
HydroForum® Group
 

مرزهاى عقلى و شرعى آزادى

آزادى و حريتى را كه انسان از اين سه اصل به دست آورده است، به دسته و گروه خاصى اختصاص ندارد و تمام افراد انسان از آن برخوردار هستند; ليكن به كارگيرى اين آزادى براى تمام افراد انسان در هر راه و در هر خواستى ممكن نيست; زيرا شعاع آزادى افراد انسان در مسير حركت، به هم مى‏رسد و برخورد مى‏كند.

خواسته‏هاى بى‏حد و حصر تمام افراد انسان، آنها را به نزاع و اختلاف با هم مى‏كشاند و در نتيجه اختلاف و نزاع، خواسته‏هاى آنها نافرجام مى‏ماند و يا قوى، ضعيف را پايمال كرده و حقوق او را تضييع مى‏كند.

پس براى رفع اختلاف و براى تعديل و كنترل خواسته‏ها و به كارگيرى آزاديهاى افراد بشر، بايد قانون باشد. قانونى كه بتواند پاسخگوى نيازها باشد، بر كسى ستم نكند و نارسايى نداشته باشد. ليكن سخن در اين است كه چه كسى بايد اين قانون را وضع كند؟

قانونگذار بايد يك انسان شناس كامل باشد كه از تمام اسرار و ريزه‏كاريهاى جسم و جان و عواطف و غرائز درون انسانها با خبر باشد و تمام پديده‏هاى اجتماعى را كه در هنگام زندگى افراد با يكديگر در دل اجتماع پيدا مى‏شود، بداند و نيز از تمام نيازمنديهاى اجتماعى و قوانينى كه انسان را به تكامل مى‏رساند، با اطلاع باشد. آرى قانونگذار بايد آفريدگار بشر باشد كه از تمام رموز و اسرار آفرينش باخبر است و به تمام نيازمنديهاى ساختمان بدن او آگاه است و فطرت اصلى بشر را كه در هيچ زمان و مكانى تغيير نمى‏كند، در نظر دارد و بر طبق خواست طبيعى آنها، قانون را وضع كرده است.

«فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها» (30)

وقتى قانون روى فطرت ثابت‏بشرى وضع شود، هميشه زنده و قابل اجراست; زيرا تمام غرائز و تمايلات بشرى از آغاز آفرينش تا انجام آن تغيير نخواهد كرد. ما از قانون همان استفاده را مى‏كنيم كه ياران پيامبر مى‏كردند و گذشت زمان و پيشرفت دانش بشرى تنها به ما امكاناتى را داده كه بتوانيم از قرآن و سنت استفاده بيشترى ببريم و بينش ما به حقائق احكام الهى بيش‏تر شود.

بشر نمى‏تواند چنين قانونى را وضع كند; زيرا بشر به تمام مصالح و مفاسد آگاهى كامل ندارد. قانونى كه او وضع مى‏كند، دستخوش هواى نفس، ارتباطها و ديگر ناعدالتيهايى است كه نمى‏تواند پاسخگو بوده و حقوق تمام افراد جامعه را تضمين كند.

بشر به تمام نيازمنديها، نيكيها و زشتيها آگاهى كامل ندارد و اگر در اخلاق اظهار نظر كند، انديشه خود را بازگو مى‏كند و چه بسا دچار اشتباه نيز مى‏شود و آنچه را نيك دانسته، بد باشد و يا آنچه را بد دانسته، نيك باشد.

هيچ بشرى نمى‏تواند به فطرت اصلى بشر دست‏يابد و به تمام نيازمنديهاى او آگاهى پيدا كند. در ميان دانشمندان انسان شناس و جامعه شناس، كسى نيست كه بگويد من از تمام اسرار پيچيده اجتماعى كه در اثر روابط مخصوص افراد حاصل مى‏گردد، با خبرم و يا تمام نيازمنديهاى انسان را مى‏شناسم.

آيا نصب پيامبر و امام با آزادى بشر مخالفت دارد!؟

پس از آنكه روشن شد انسان در به كارگيرى آزادى نياز به قانون دارد و اين قانون را بايد خدا وضع كند، براى ابلاغ اين قانون از طرف خدا به بندگانش نياز به پيامبر ضرورى مى‏نمايد. پيامبر بشر است و مانند ديگر انسانها روزى از دنيا رحلت مى‏كند. بنابراين پس از پيامبر بايد كسى كه در علم و كاردانى و ديگر صفات مانند اوست، حضور داشته باشد تا قانون را نگهدارى، اجرا و تبيين نمايد و او امام است.

در اعتقادات شيعه پيامبر و امام بايد معصوم بوده و از گناه و خطا و اشتباه مصون باشند، تعيين پيامبر و امام بايد از طرف خدا باشد; زيرا جز خدا كسى نمى‏داند معصوم كيست كه او را براى پيامبرى و يا امامت معرفى كند. حال اين پرسش پيش مى‏آيد كه آيا نصب پيامبر و يا امام از طرف خدا با آزادى و حريت انسان مخالفتى ندارد!؟

دكتر محمد عماره در كتاب «المعتزلة و مشكلة الحرية الانسانية‏» - در بخش البعد السياسى للحرية - در اعتراض به شيعه در عقيده معصوم بودن امام و منصوب شدن او از طرف پيامبر، اعتراض كرده و چنين بيان داشته است: كسانى كه مى‏گويند پيامبر درباره امامت وصيت كرده و پس از خود على بن ابى‏طالب[ع] را معين كرده است و پس از على بن ابى‏طالب[ع] فرزندان او به امامت رسيده‏اند و راه امامت و حكومت علياى اسلام را منحصر در وصيت مى‏دانند، [آن هم] وصيت‏به ذات امامان نه وصيت‏به صفات [او]، و اراده مردم در امامت دخالتى نداشته و آنها هيچ‏گونه اختيارى از خود در تعيين امام ندارند، امام حجت‏بر مردم است و از اشتباه كردن معصوم است، امام مصدر قانونگذارى و تشريع در امور دين و دنياست، امام در زمان خودش از خدا سخن مى‏گويد و ديگر مطالب غلوآميز كه زير مجموعه عقيده به نص در امامت و شناخت‏باطنى است، امامت را حكومت كاهنها قرار داده‏اند كه حاكم را سايه خدا بر خلق مى‏پندارند و او را صاحب حق الهى مى‏شمارند مانند كاهنهاى كليساى اروپا در قرون وسطى.

وى در ادامه مى‏نويسد:

معتزله اين انديشه‏ها را انكار كرده و با آن به مبارزه برخاستند; زيرا ديدند اعتقاد به نص و وصيت در امامت، آزادى و اختيار را در مهمترين مسائل حياتى از انسان مى‏گيرد و گفتند عقيده به نص و وصيت، توهمى بيش نيست كه تنها، اثر انسان و قدرت وى را و اختيار و آزادى او را در حكومت علياى جامعه‏اى كه در آن زندگى مى‏كند، از او مى‏گيرد. و گفتند اگر امام بايد معصوم باشد به اعتقاد اينكه حجت است، پس بايد از او رفع تكليف شود و رفع تكليف از پيامبران نشده است تا چه رسد به امام كه مقام او پايينتر است. (31)

در اين سخن چند اعتراض به عقائد شيعه شده است كه به آنها اشاره كنيم و سپس از آنها پاسخ مى‏گوييم:

1-                                  امام مصدر قانونگذارى و تشريع است;

2-                                  اعتقاد به معصوم بودن امام سبب رفع تكليف از او مى‏شود;

3-                                 اعتقاد به نص بر امامت، با آزادى و حريت انسان مخالفت دارد.

اما پاسخ اعتراض اول روشن است; زيرا هيچ عالمى از علماى شيعه در كتاب خود ننوشته است كه قانونگذارى و تشريع با امام است.

شيعه عقيده دارد، قانونگذار خداست و پيامبر، واسطه ميان خدا و خلق براى تبليغ قانون الهى است. و اگر در روايات شيعه به چشم مى‏خورد كه حدود برخى از احكام را پيامبر بيان كرده است، به معناى قانونگذارى پيامبر در برابر خدا نيست; بلكه خداوند پس از تعيين اصل قانون و ابلاغ آن به پيامبر، در برخى از موارد، تعيين حدود قانون را به او تفويض كرده است. اين روايات تفويض در تشريع را از طرف خدا براى پيامبر در تعيين حدود برخى از احكام داده است، نه اينكه اصل تشريع و قانونگذارى را در برابر خدا به وى تفويض كرده باشد. اما شيعه اين عقيده را نسبت‏به امام ندارد و مى‏گويد; امام حافظ سنت پيامبر و مجرى آن است و هر چه مى‏گويد از پيامبر به او رسيده; يا از طريق مشافهه اميرالمؤمنين على‏بن‏ابى‏طالب(ع) و يا از راه نوشتن احكام به دست آن حضرت و به صورت كتاب از امامى به امام ديگر مى‏رسيده و يا از راههاى ديگرى كه در جاى خود مشخص شده است.
و اما پاسخ به اعتراض دوم; يعنى لزوم عصمت در امام. لزوم عصمت در امام، بحث پردامنه و گسترده‏اى است كه از اوائل اسلام تا امروز مورد سخن بوده است. ما در اين مقاله اشاره‏اى به معناى عصمت و برخى از دليلهاى آن مى‏نماييم.

معناى عصمت

عصمت، نيرومند بودن عقل و رشد بسيار بالاى تفكر و انديشه است در مرتبه‏اى كه هيچ گاه مغلوب نمى‏شود. انسانها در مراتب تعقل و تفكر مختلف هستند; مانند ديگر نيروهاى خدادادى كه در انسانها در مراتب مختلف ظهور مى‏كند.

بالاترين مرتبه از تعقل و انديشه كه اشتباه و خطا و گناه در آن راه نمى‏يابد، عصمت است. پيامبر يا امام چون در خداشناسى، عظمت و قدرت و ديگر صفات خدا را در بالاترين سطح دارا مى‏باشد، از اين رو هيچ‏گاه مغلوب افكار شيطانى و هواى نفس نمى‏شود و در فكر و انديشه آنها نافرمانى خدا راه پيدا نمى‏كند و قوت و نيروى بالاى تفكر در او سبب مى‏شود كه خطا و اشتباه نيز نكند، با اينكه قدرت بر نافرمانى و توانايى بر گناه را دارد; اما انديشه بالاى او، او را از گناه بيزار مى‏كند. او در ذات خود مى‏تواند اشتباه كند; اما قوت تعقل و توجه او به امور و مطالب سبب مى‏شود كه خطا نكند; مانند كسى كه حافظه‏اى بسيار قوى دارد و چيزى را فراموش نمى‏كند.

معناى عصمت اين نيست كه خدا او را بر ترك گناه اجبار كرده است و تكليف از او مرتفع شده است; بلكه نيروهاى قوى‏اى كه در نفس اوست، مانع از گناه مى‏شود; مانند نيروى قوى عقلى، توجه و زيركى بسيار بالا، تيزهوشى، ذكاوت، صفاى نفس و كمال توجه به لزوم اطاعت از خدا و دورى از گناه و خطا.

اگر پيامبر و يا امام با عصمت‏خود، قدرت بر گناه نداشته باشد، ديگر تكليفى هم متوجه او نيست، با اينكه پيامبر در انجام تكاليف الهى از ديگران سزاوارتر است و خداوند در قرآن به او تكليف كرده است «فاعبد ربك حتى ياتيك اليقين‏» (32) پروردگارت را عبادت كن تا به يقين برسى.

اگر پيامبر يا امام قدرت بر گناه نداشته باشد، مقام او از مؤمنان صالح پايينتر خواهد بود; زيرا ديگران قدرت بر گناه را دارند و آن را ترك مى‏كنند و پيامبر يا امام نمى‏تواند گناه بكند كه نمى‏كند. پس عصمت در پيامبر و امام از او تكليف را برنمى‏دارد; بلكه رعايت تكليف را بر او لازم‏تر مى‏كند.

 
HydroForum® Group
...   ادامه دارد   ... 
HydroForum® Group
HydroForum® Group
HydroForum®
 Group
 
 
 
اشهد ان عليا ولي الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولي الله
ذكر علي عباده

MRNP_IBM@YAHOO.COM

اشهد ان لا اله الا الله

اشهد ان محمدا رسول الله

اشهد ان عليا ولي الله

محب ولايت

http://AliValiyollah.persianblog.ir

 
گروه علی ولی الله
 گروه مكتب المهدي
æÈáǐ ãßÊÈ ÇáãåÏí



__._,_.___
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام

http://groups.yahoo.com/group/Ali_valiyollah

به دوستداران اميرالمومنين علي (ع) بشارت رستگاري باد.از شما بزرگواران دعوت مي شود تحقيقات و مطالب و آيات و روايات پيرامون ايشان و سلاله پاكش را براي اين گروه ارسال دارند تا شيعيان ايشان از آن بهره مند گردند . از آنجا كه گروه آزاد است خواهشمند است در ارسال مطالب دقت فرماييد
     التماس دعا
دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت
.

__,_._,___

No comments:

Post a Comment

Blog Archive