روشن است كه مسئوليت بزرگي چون رسالت و مأموريتي بس خطير چون هدايت عامه مردم را نميتوان از شخصي عادي انتظار داشت و هنچنين واضح است كه نبي و رسولي كه از جانب خدا مبعوث ميشود مي بايد داراي صفات و خصوصياتي باشد. اين صفات در تمامي پيامبران(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص)، لازمه رسالت بوده است. ويژگيهاي زير برخي صفاتي است كه حدت و شدت آن نه لازمه و شرط رسالت بلكه فقط شايسته افضل پيامبران(ع) و والاترين آنها است.
1) عصمت
مصونيت از گناه و عصمت از اشتباه در امر رسالت حد و مرز نميشناسد و فرستاده خدا ميبايد قبل از بعثت و هنگام تبليغ و بعد از بعثت واجد اين صفت باشد و ضرورت و لزوم اين امر تا جايي است كه خداوند حبيب خود و برترين خلق خود را چنين تند و عتاب آميز مورد خطاب قرار داده ميفرمايد:
"اگر از طرف خود بر خدا دروغ بندد، او را محكم گرفته و رگ گردنش را قطع ميكنيم و هيچكس نميتواند از انجام آن مانع شود"
"ولو تقول علينا بعض الا قاويل لاخذ نا منه باليمين ثمَّ لقطعنا منه الوتين فما منكم من احد عنه حاجزين" (حاقه 44-47)
پيامبر اكرم (ص) نيز حتي در عصمت سرآمد پيامبران قبل از خودشان بودند چرا كه ايشان از ترك اولي نيز مصون بودند در حاليكه اين حد از عصمت را نميتوان براي پيامبران ديگر قائل شد.
"(حضرت (ص)) هيچگاه از مسير حق جدا نميگشت و هرگز از روي هوي و هوس صحبت نميكرد كه هرآنچه ميگفت، مگر وحي از جانب خداوند سبحان بود".
"ما ضل صاحبكم و ما غوي و ما ينطق عن الهوي ان هوالا وحي يوحي علمه شديد القوي" (سوره نجم 2-5)
2) علـم
حضرت رسول(ص) همانگونه كه در ديگر موارد پيشتاز انبياء(ع) بوده اند در ميدان علم نيز صدرنشين اين مجلس بوده اند و براستي جز وجود مقدس حضرت رسول(ص) هيچ ظرف وجودي ديگري تحمل پذيرفتن اين موهبت الهي را نداشته است، وجودي كه بار مسئوليت بزرگي چون ابلاغ كاملترين و جامعترين شريعت خدا را به عهده داشته و به همين دليل اين وجود مقدس برترين خلق خدا و عزيزترين بنده اوست.
خداوند با انزال كتاب و حكمت بر پيامبر(ص) خود آنچه را نميدانست به او آموخت و اين هم از نشانه هاي فضل و بخشش خداوند متعال بر عزيزترين بنده و حبيب خود ميباشد:
"و انزل الله عليك الكتاب و الحكمة و علمك مالم تكن تعلم و كان فضل الله عليك عظيما"
و خدا بر تو كتاب و حكمت فرستاد و آنچه را نمي دانستي به تو ياد داد و فضل خدا بر تو بزرگ است.
و پيامبر اكرم(ص) به علم اولين و آخرين آگاه و معدن علم خداوند متعال هستند اما از طرف ديگر مأمور هستند تا با مردم به اندازه درك و فهم آنها صحبت كنند.
قال رسول الله(ص):
"انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم" (بحارالانوار ج16)
ما انبيا مامور شده ايم كه با مردم به اندازه عقلهايشان حرف بزنيم.
3) تعبد و عبـادت
در رتبت و منزلت مقام تعبد همين بس كه حضرت علي(ع) آنرا كافي در تحصيل عزت دانسته و بدان افتخار ميكند كه:
"الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا"
خداي من عزت براي من بس كه بنده تو باشم.
مقام تسليم صرف و راضي به رضاي خدا بودن را خداوند هدف خلقت معرفي كرده است.
"و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون" (ذاريات 56)
و من جن و انسان را خلق نكردم مگر براي اينكه عبادت كنند.
و پيامبر اكرم(ص) را متحقق كننده اين هدف دانسته و قرآن را نيز كه بهترين كتاب آسماني است بر ايشان نازل كرده است:
"تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً " (فرقان 1)
بزرگوار آن خداوندي است كه قرآن را بر بنده خاص خود نازل گردانيد تا براي اهل عالم انذار دهنده باشد.
حضرت رسول اكرم(ص) در تمامي اعمال خود تابع اوامر خداوند سبحان بودند، نمازشان، عبادتشان، زندگانيشان و مرگشان همه براي خدا و در راه رضاي او بوده است.
"قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين لا شريك له و بذلك امرت و انا اول المسلمين" ( انعام 163ـ162)
بگو (اي پيامبر) نماز و طاعت و زندگاني و مرگ من همه براي خداي پروردگارجهانيان است. براي او شريكي نيست و به همين (اخلاص كامل) امر شده ام و من اولين كسي هستم كه تسليم امر او هستم.
و ايشان نيز چون اسوه عبادت كنندگان و سرآمد آنان بودند لاجرم، وظايف بيشتري در عبادت، عهده دار بودند. بدين علت كه رهبر و راهگشاي امت بودند در عبادت بر همه پيشي گرفتند. به عنوان نمونه حضرت رسول(ص) نماز را در اوقات خود بنا به امر خدا به جا مي آوردند.
"اقم الصلوة لدلوك الشمس الي غسق الليل و قرآن الفجر" (اسراء 78)
نماز را وقت زوال آفتاب تا اول تاريكي شب به پا دار و نماز صبح را نيز به جاي آر
و براي رسيدن به مقام محمود، نماز شب و تهجد شبانه بر ايشان واجب بود.
"و من الليل فتهجد به نافلةً لك عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً " (اسري 79)
و بعضي از شب را بيدار و متهجد باش و نماز شب خاص توست باشد كه خدا تو را در مقام محمود مبعوث گرداند.
حضرت(ص) به شهادت قرآن در تمام اوقات خود، قبل از طلوع آفتاب، بعد از غروب آن، در طول شب و روز به تسبيح خدا مي پرداختند.
"و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من اناي الليل فسبح و اطراف النهار لعلك ترضي" (طه 130 )
از ام سلمه نقل ميكنند كه:
شبي متوجه شد كه حضرت رسول(ص) در رختخواب خود نيستند، پس بدنبال ايشان گشته و بالاخره حضرت(ص) را در گوشه اي از خانه يافت در حاليكه دستها را بلند كرده و ايستاده بودند و گريه مي كردند و چنين دعا مي كردند:
"خدايا آنچه به من دادي از من نگير و بواسطه من دشمن را خوشحال مكن و مرا در بديهايي كه از آن نجات دادي برنگردان و يك لحظه مرا به خودم وا مگذار."
ام سلمه به گريه افتاد و برگشت تا اينكه حضرت رسول(ص) هم به خاطر گريه او برگشتند و فرموند ام سلمه به چه چيز گريه ميكني؟ ام سلمه گفت: يا رسول الله جانم فداي شما باد، چرا گريه نكنم در حاليكه شما با اين مقام و منزلت كه خداوند فرموده:
"ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تأخر" (فتح 2)
كه خداوند تمام گناهانت را چه گذشته و چه آينده ببخشد.
از خدا مي خواهيد كه شما را دشمن شاد نكند و شما را در بديهايي كه از آن نجات داده برنگرداند.
پيغمبر(ص) فرمودند: ام سلمه چه چيز مرا حفظ مي كند در حاليكه خداوند وقتي حضرت يونس(ع) را به اندازه يك چشم به هم زدن به حال خود رها كرد همان كه ميداني برایش اتفاق افتاد! (بحارالانوار ـج16ص217ـش6)
... ادامه دارد ...
No comments:
Post a Comment