ایثار و فداكارى خدیجه
گفتگوهاى مقدماتى دربارهى این ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعیین گردید. و در آن روز طى مراسمى ساده، با حضور نزدیكترین كسان و اقوام محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، مراسم ازدواج برگزار شد.
در آن روز مبارك خطبهى عقد ازدواج این دو شخصیت بزرگ برجسته توسط عموى محبوب پیامبر اكرم، یعنى ابوطالب كه از محترمترین بزرگان و سران قریش بود، خوانده شد و بدین صورت خانهى خدیجه با قدوم مبارك پیامبر اسلام، نور و شكوه و زیبایى معنوى پیدا كرد. ولى هنوز كسى نمىدانست كه این خانه به زودى خانهى شرافت، محل نزول وحى و نزولگاه جبرئیل و دیگر فرشتگان آسمانى خواهد شد.
پس از انجام مراسم و اجراى خطبهى عقد، محمدصلی الله علیه و آله از جاى برخاست و به سوى در به راه افتاد. طرز رفتار و شكل حركتش نشان مىداد كه تصمیم دارد مجلس را ترك گوید، و از آن خانه بیرون رود تا خانهى خود را براى ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صداى خدیجه در قفاى محمدصلی الله علیه و آله به این كلمات بلند شد: «اى محمد كجا مىروى، كه اكنون خانهى من، خانهى تو است، و كلید همهى صندوقها در اختیار تو، و من از امروز كنیز و فرماندار تو هستم». و بدینسان خانهى خدیجه، كاشانهى آرامش و سعادت مشترك این دو شخصیت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمدصلی الله علیه و آله به آن خانه نقل مكان كرد تا آرامش گم گشتهاى را كه در سنین كودكى با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در این خانه بازیابد. و در آن محیط امن و آرامش، با آسودگى و فراغ بال در مسیر افكار و اندیشههاى والاى خود پیش رود.
اما نكتهى مهم و چشمگیر دیگرى هم در این ازدواج وجود داشت و آن این بود كه چنین پیمان زناشویى ساده و ایثارگرانهاى، براى پیامبر اسلام ارزشى داشت كه خداوند متعال، با حكمت بالغهاش، 15 سال بعد آن را به منصهى ظهور درآورد. بدینسان كه بر اثر این پیوند زناشویى، تمامى ثروت خدیجه در اختیار حضرت محمدصلی الله علیه و آله قرار گرفت و آن حضرت نیز پس از مبعوث شدن به پیامبرى، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پیشرفت اسلام و در راه خدا صرف كرد.
خدیجه براى پیامبر اسلام نمونهى یك همسر فداكار و ایثارگر بود. از همان آغاز زندگى مشترك تا آخرین لحظهى حیات پرثمر خویش، در تمام مدت بهترین یار و یاور و مهربانترین مونس پیامبر محسوب مىشد. در روزهاى آرامش نزدیكترین همدم پیامبر، در ایام دشوارى و در گیرودار شداید زندگى صبورترین و پر تحملترین مددكار، و در تمام حوادث سخت و مصیبتهاى پىدرپى قوىترین پشتیبان و همقدم و همراه رسول اكرم بود. در تمام شدائد و دشواریهایى كه در سالهاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مىداد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلكه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمانها نیز مایهى امید و پشتگرمى و قوت قلب به شمار مىرفت، و با صبر و شكیبایى بىحساب و قدرت تحمل شگفتانگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مىگرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.با آن قدرت مالى و شهرت و مقامى كه داشت، و با آن كه قادر بود بهترین زندگىها را داشته باشد و در كمال نعمت و رفاه و آسایش بسر برد، ولى تمام مظاهر زندگى دنیوى را به دور ریخت و در عوض با تمام ناملایماتى كه به خاطر زندگى با پیامبر بر او روى آورده بود دست و پنجه نرم كرد. سالها، با زجر و شكنجه شوهر بزرگوارش، با تهدیدهایى كه بر زندگى هر دو سایه انداخته بود، و با تن دادن به تبعید و محاصره و حتى تحمل روزهاى گرسنگى و شبهاى بیدارى، به آسانى كنار آمد، تا هر روز قدمى تازه در راه نیل به اهداف عالیهى اسلام و پیاده كردن برنامههاى قرآن و پیشرفت مكتب انسانساز اسلام بردارد.
در تمام شدائد و دشواریهایى كه در سالهاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مىداد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلكه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمانها نیز مایهى امید و پشتگرمى و قوت قلب به شمار مىرفت، و با صبر و شكیبایى بىحساب و قدرت تحمل شگفتانگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مىگرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.

اوصاف و فضایل خدیجه علیهاالسلام
این بانوى بزرگوار و الگوى ممتاز زن مسلمان، در نزد پیامبر اكرم از احترام و محبوبیت خاص برخوردار بود. رسول گرامى، آن خاتون محترم را بسیار دوست مىداشت، به مهر و درایت او آگاه بود. و از این رو در كارهاى خود با وى نه فقط مانند یك همسر، بلكه همچون یك دوست فهیم و دلسوز و یار صمیمى، مشورت مىكرد و به نظریاتى كه خدیجه ابراز مىداشت، با دیدهى احترام مىنگریست.
از حضرت على علیه السلام روایت شده است كه فرمود: «این جمله را از خود پیامبر اسلام شنیدم كه فرمود: بهترین زنان بنىاسرائیل در عصر گذشته، مریم بنت عمران، و بهترین زنان امت، امروز خدیجه بنت خویلد است. (3)
البته مقام والا و احترام و شخصیت خدیجه علیهاالسلام را نباید با معیارهاى عادى سنجید، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت كه خداوند تبارك و تعالى به وسیله جبرئیل براى او سلام فرستاد و او را به پاداشى عظیم وعده داد كه هیچ كس دیگرى، اعم از گذشتگان یا معاصرینش یا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسیده بودند.
بخارى یكى از محدثین بزرگ اهل سنت كه یكى از شش «صحیح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل مىكند: «عایشه مىگوید: دربارهى هیچ زنى به اندازهى خدیجه حسرت نكشیدم و حسادت نبردم وقتى شنیدم كه پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.» (4)
این سخن عایشه، دور از واقعیت نبوده است. چون مىدانیم كه خدیجه نخستین همسرى است كه پیامبر اكرم قبل از آغاز رسالت اختیار كرده و مدتى طولانى، نزدیك به 25 سال با وى زندگى كرده است. با این كه حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، امسلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى كه همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مىكرد، نام او را با احترام مىبرد و همواره خاطرهى او را گرامى و عزیز مىداشت چنان كه دربارهاش مىفرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى كه من نیاز به كمك داشتم، به یارىام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد كه جهانیان نسبت به من كفر مىورزیدند، و روزى مرا تصدیق كرد كه جهانیان تكذیبم مىكردند، خداوند از او به من اولاد عنایت كرد.»(5)
این سخنان صریح و بىشائبه از زبان مبارك پیامبر گرامى اسلام به خوبى مىرساند كه خدیجه از چه موقعیت ممتازى در نزد پیامبر، و از چه شخصیتى برخوردار بوده است.
عایشه مىگوید: روزى نمىشد كه پیامبر اسلام از خدیجه ذكر خیرى به میان نیاورد. به حدى كه روزى غیرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آیا او زن سالخوردهاى نبود كه خداوند متعال بهتر از او نصیب تو كرده است؟ (منظور عایشه از این سخن، ابراز وجود و بیان ارزش خودش بوده است، زیرا خود را كه زنى بسیار جوان بود با حضرت خدیجه مقایسه كرده و خواسته است كه امتیاز جوانى خود را مطرح كند. اما خودش ادامه مىدهد:) پیامبر اسلام به شدت غضبناك شد، به حدى كه موهاى جلوى سر مباركش از شدت غضب تكان خورد و آنگاه آن جملات تحسینآمیز را (كه فوقا نقل كردیم) دربارهى خدیجه بیان فرمود.
و باز عایشه مىگوید: «هر وقت در منزل گوسفندى ذبح مىشد، پیامبر اسلام مىفرمودند: از گوشت آن براى دوستان خدیجه هم بفرستید. روزى به این وضع اعتراض كردم، ولى پیغمبر فرمودند: من دوستان خدیجه را نیز دوست مىدارم.» (6)
آنچه ذكر شد فقط مشتى از خروار بود. وگرنه احادیث بسیار زیادى در دست داریم كه از طریق دانشمندان اهل سنت هم نقل شده است و همه از اوصاف درخشان و شخصیت ممتاز و احترام فوقالعادهى خدیجه سخن مىگویند: از جمله در احادیث فراوان از طریق علماى عامه و خاصه، آمده است كه: كاملترین و بهترین زنان از نظر ایمان چهار تن بودهاند كه عبارتند از آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مریم دختر عمران (مادر حضرت عیسى مسیح) خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر پیامبر اسلام. (7)
لذا به خاطر همین اوصاف و فضایل، همین شخصیت و بزرگوارى، همین كاردانى و شایستگى و عطوفت و درایت و سایر امتیازات فوقالعادهى آن بانوى عزیز بود كه پیامبر اسلام، مادامى كه خدیجه كبرى زنده بود، با زن دیگرى ازدواج نكرد و با آن كه در آن زمان، شرایط خاص زمانى و مكانى و سنتهاى قومى و منطقهاى تعدد زوجات را به صورت امرى كاملاً عادى مىنگریست و مردان بسیارى در یك زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن كه قوانین اسلام نیز با تحقق شرائط لازم این اجازه را در اختیار هر فرد عادى هم مىگذاشت - چه رسد به پیامبر خدا - باز رسول اكرم هم هرگز در طول حیات خدیجه از این حق خود استفاده نكرد.
نكتهى مهم آن كه خدیجه در حساسترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانهى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحى الهى بر قلب پاكش نازل مىشد و جهانى را به لرزه درمىآورد - همواره رسول اكرم را به خوبى درك مىكرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیتهاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همهى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى كرد. و به راستى كه كمتر همسرى مىتواند این چنین حساس و فهمیده و با كمال و عمیق و عالم و واقعبین باشد.

بانوى دانشمند و صاحب كمال
در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمىشود مگر آن كه به مراتب فضل و دانش وى نیز اشاره كنیم و بگوییم كه او زنى دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشنبین و صاحبكمال بود. هر مسألهاى را به دقت بررسى مىكرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزى را نمىپذیرفت و بدون تفكر و تعمق حرفى نمىزد. در آغاز رسالت به محض آن كه متوجه شد تغییرات غیر عادى در پیامبر ایجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حركاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفكر ویژهاى كه داشت، بهتر و دقیقتر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعیت و صراحت اعلام كرد كه تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانى براى پیامبر، آثار یك دگرگونى و تحول عمیق روحى و معنوى است و هیچ عارضهى دیگرى وجود ندارد.
در زمانى بعضى از آشنایان و اطرافیان از گوشه و كنار و گاه به طور جسته گریخته و گاه آشكارا براى تغییر حال پیامبر ابراز نگرانى مىكردند، خدیجه با روشنبینى خاص و درك هوشمندانهاش خطاب به پیامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مىسازد (و به بیماریهاى سخت جسمانى كه باعث عدم تعدل و زمینگیرى شوند دچار نمىكند) چون تو در زندگى خود همیشه صلهى رحم داشته و دارى، مهمانى مىدهى و مهماندوستى و مهماننوازى مىكنى، از مستمندان و درماندگان دستگیرى مىكنى و فریادرس مظلومان هستى.» (8)
نكتهى مهم آن كه خدیجه در حساسترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانهى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحى الهى بر قلب پاكش نازل مىشد و جهانى را به لرزه درمىآورد - همواره رسول اكرم را به خوبى درك مىكرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیتهاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همهى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى كرد. و به راستى كه كمتر همسرى مىتواند این چنین حساس و فهمیده و با كمال و عمیق و عالم و واقعبین باشد.
چنین بانویى، با چنین اوصاف والایى، علاوه بر تمام امتیازاتش بهترین شریك غم و اندوه پیامبر نیز بود. و این صفتى است كه هرگاه زنى منصف بدان باشد، یكى از مهمترین عوامل موفقیت در زندگى مرد، و در تحكیم اصول و مبانى خانوادگى او به شمار خواهد رفت، به طورى كه هرگز زیبایى و جمال و سایر نشانهها و خصوصیات زنانگى نمىتواند جاى آن را پر سازند. توجه بدین امر، در زندگى خانوادگى خدیجه كاملاً مشهود و آشكار بود و اسناد معتبر حاكى از آن است.
«ابناسحاق» یكى از سیرهنویسان اولیه و معروف اسلام در این باره مىگوید: پیامبر اسلام هر چیز مكروهى را كه مىدید و مىشنید و هر ناروایى را كه بر او وارد مىگردید، محزون و متأثرش مىساخت، هنگام بازگشت به خانه با خدیجه در میان مىگذاشت. و خداوند به وسیلهى خدیجه، آن مكروه و ناروا را فرج و گشایش عنایت مىفرمود. خدیجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مىكرد و با درایت و عطوفت خود دردها و رنجها و آلام پیامبر را تسكین مىداد (و چنین شریك زندگى و غمگسار مهربانى همیشه یار و مددكار پیامبر بود) تا روزى كه خدیجه از دنیا رفت و یك غمخوار فهیم و مصاحب و مشاور مهربان و صمیم از دست رفت...
این سیرهنویس قدیمى نیز اعتراف مىكند كه: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بىمانند خدیجه به جایى رسید كه مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان كه روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یكتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینك جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مىكند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»
گفتار صاحب طبقات درباره خدیجه
«ابنسعد» یكى دیگر از مورخین اسلامى، در كتاب «طبقات» مىنویسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهى به زندگى محمد صلی الله علیه و آله مىافكند و مىگوید: یكى از برتریهاى محمد صلی الله علیه و آله بر من این است كه همسر او در راه اجراى اوامر خداوند با شوهرش همكارى و مساعدت نمود، و حال آن كه همسر من، مرا در نافرمانى نسبت به دستورهاى الهى راه نشان داد.» (9)

فرزندان خدیجه
از حضرت خدیجه چهار فرزند متولد شدند. پسرى به نام قاسم به دنیا آمد كه طاهر و طیب لقب داشت، و كنیهى «ابوالقاسم» براى پیامبر اسلام، از نام همین فرزند عزیز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادى و شیرخوارگى را مدتى طى كرد و حتى تا مرحلهى پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شیر گرفته نشده بود كه بنا بر تقدیر الهى از دنیا چشم پوشید و به سراى باقى شتافت.
غیر از این فرزند پسر، خدیجه داراى سه دختر نیز شد كه اسامى آنان زینب و امكلثوم و فاطمه علیهماالسلام بود. آرى شخصیت والایى همچون خدیجه است كه در دامان پاكش، پاكدامنترین و پاكیزه گوهرترین بانوى جهان هستى، یعنى حضرت فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها، پرورانده مىشود. آن خورشید تابانى كه بنا بر اراده و مشیت الهى، از میان تمام فرزندان پیامبر، براى پدر بزرگوارش باقى مىماند، تا براى مادرى انوار الهى و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمهى معصومین علیهم السلام را پرورش دهد كه خود، مشعلداران ارشاد و هدایت جهانیان باشند... آرى فاطمه سلام الله علیها این چنین مادرى داشت كه «خدیجه» نامور گشته بود... (10)
امام صادق علیهالسلام نیز به آن اشاره فرمودهاند: «عن مفضل بن عمر، قال: قلت لابى عبداللَّه الصادق علیهالسلام كیف كان ولاده فاطمه علیهاالسلام؟ فقال: نعم؛ ان خدیجه علیهاالسلام لما تزوج بها رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم هجرتها نسوه مكه فكن لا یدخلن علیها ولا یسلمن علیها و لا یتركن امراه تدخل علیه فاستوحشت لذلك و كان جزعها و غمها حذراً علیه.» (11)
آرى، چون خدیجه علیهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درآمد زنان مكه رابطه خود را با خدیجه علیهاالسلام قطع كردند و دیگر به خانهى او نمىآمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمىكردند. رفت و آمد دیگران به خانه خدیجه علیهاالسلام را مراقبت كرده، مانع رفتن آنان به خانه او مىشدند. زنان مكه، خدیجه علیهاالسلام را تنها گذاردند، دیگر با او دوستى نمىكردند. خدیجه علیهاالسلام از این موضوع غمگین و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.
این ترك رفت و آمد و محاصرهى روحى خدیجه علیهاالسلام با مبعوث شدن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به رسالت شدیدتر شد. در این زمان چون رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را دشمن خود مىدانستند هرگونه ارتباطى را با خدیجه علیهاالسلام كه حامى اصلى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بود قطع كردند و خدیجه علیهاالسلام را در آن شرایط سخت تنهاى تنها گذاردند.

پینوشتها:
1- تذكرةالخواص، ج 2، ص 302 .
2- تذكرة الخواص، ج2، ص 302 .
3- عمدة ابن بطریق، ص 24 .
4 - صحیح بخارى، جزو پنجم، باب 30، ص 114
5- همسران رسول خدا، ص 18. به نقل از استیعاب ابن عبدالبر.
6- منبر الاسلام و توفیق الاعلم .
7- استیعاب و صحیح بخارى.
8- سیره ابنهشام، ج1، ص 114- 116.
9- طبقات ابنسعد، ج 1، ص 134.
10- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 174
11- امالى شیخ صدوق، ص 593 .
No comments:
Post a Comment