آرماگدون، عوام فريبی و انتظار مهدی (عج ) زمانی که در ستونی در صفحه دو روزنامه اطلاعات به اجمال به دستان پشت پرده صهيونيسم مسيحی در اجرای سناريوی حمله به عراق اشاره کردم، همچون اغلب موارد جز شمار معدودی از آگاهان، ديگران آسوده از کنار آن گذشتند. چند ماه پيش از پخش مصاحبه تلويزيونی يکی از مشهورترين کشيشان صهيونيست از سوی شبکه CBS آمريکا ، برخی روزنامه ها به اظهارات وی واکنش نشان دادند و او را از هم پيمانان سياسی بوش خواندند. اما اين بار نيز کسی از حقايق پشت پرده اين بازی سخنی نگفت . از آنجا که اين بنده از جمله کسانی بوده ام که برای نخستين بار در ده ساله اخير از نقش پنهان مسيحيت صهيونيستی سخن گفته ام و دو واژه ( آرمـــاگدون ) و (پروتستانتسيم صهيونيستی) نخستين بار از طريق مقالات مختلف اين نويسنده به ادبيات ژورناليستی ايران راه يافته و مع الاسف توسط برخی تندروان موج سوار به انحراف تفسير و تبليغ شده است ، بر خود فرض می دانم به نکات ناگفته ای در اين باره اشاره کنم. سخن به گزافه نگفته ايم که اگر دول غربی را در پيگيری مساله ( آخر الزمان ) از ما شيعيان به مراتب فعال تر بدانيم. باز خوانی پرونده « ميشل نوستر آداموس» از سوی « اورسن ولز » در فيلم« مردی که آينده را ديد » تنها يکی از حلقه های مشهود اين تلاش است که اخيراَ برخی جامعه شناسان و کارشناسان امور ارتباطی کشورمان هم بر آن تفطن يافته اند . حال آنکه اين زنجيره حلقه های ديگری هم دارد که برخی به پيش از ساخت اين فيلم در دهه هشتاد و بعضي ديگر به حوادث قريب الوقوع آينده مربوط می شود . طراحی « جنگ ستارگان » از سوی دولت ريگان نيز از جمله حلقات مشهود اين تئوری است که پس از روی کار آمدن دولت بوش پسر، دوباره در دستور کار مقامات کاخ سفيد قرار گرفته است. درمقاله ای که چهار سال پيش ترجمه کردم به اين موضوع اشاره شد که موسسات دينی راستگرايان مسيحی از سال های دهه 80 ميلادی، مردم کشورهای غربی را به ايمان جمعی به وقوع حادثه ای بزرگ در سرزمين شام توجه داده اند. بنا به پيش بينی اين گروه از مفسران که از جمله مشاوران عالی کاخ سفيد محسوب می شوند، در آينده لشکری از به اصطلاح دشمنان مسيح که بدنه اصلی آن از ميليون ها نظامی تشکيل يافته، از عراق حرکت می کند و پس از گذشتن از رود خشک فرات به سوی قدس رهسپار می شوند. اما نيروهای مومن به مسيح راه اين لشکر را سد کرده همگی در دره ای به نام آرماگدون ( يا همان هرمجدون ) با هم دیگر برخورد خواهند کرد. به پيشگويی و بلکه برنامه ريزی نظامی اين دول و به منظور تسريع در روند ظهور مسيح يهودی، وقوع نبردی هسته ای در اين منطقه اجتناب ناپذير است. جنگ جهانی که به مرگ ميليونها نفر غير يهودی و غير مسيحی بيانجامد، چيزی شبيه اعتقاد غلط برخی افراد در کشور خود ما ست که تسريع ظهور حضرت حجت (عج) را به دامن زدن به فساد و تباهی منوط می دانند. جالب توجه اين است که اغلب نظريات تئوری پردازان بنام آمريکايی در جهت توجيه منطقی اين رويداد جهت گرفته که به عنوان نمونه می توان به نظريه مشهور "هانتيگنتون" با عنوان « برخورد تمدن ها » اشاره کرد. نکته مهم و جالب توجه ديگر، حضور برخی اسامی در ميان باورمندان به اين تئوری است که از جمله سياستگزاران فعلی ايالات متحده محسوب می شوند و البته از حدود سه دهه پيش به اين سو يعنی از اوايل دهه 70 ميلادی، در جهت تحقق اين نقشه تلاش می کرده اند فی المثل "دانلدرامسفلد" و "بوش پدر و پسر" که هردو از همفکران دو کشيش صهونيستی هتاک به پيامبر اسلام (ص) يعنی « جری فال ول » و « پت رابرتسون » هستند. انتخاب بوش پدر و پسر به رياست جمهوری ايالات متحده به پيشنهاد و حمايت فال ول صورت گرفته است و فال ول همان کسی است که در طول سی سال گذشته رهبری موج نوی "صهيونيسم مسيحی" را در ايالات متحده به عهده داشته است. دو شبکه تلويزيونی "پت رابرتسون" و "جری فال ول" به طور متوسط قريب به بيست ميليون خانوار را تحت پوشش دارند واين در حالی است که اغلب ناظران، شمار معتقدان به وقوع جنگ هسته ای آرماگدون را تا هفتاد ميليون نفر تخمين می زنند. عمده دليل باورمندان به الهيات آرماگدون، وجود آياتی در کتاب مکاشفات يوحناست که به تلويح از وقوع جنگی در دره "مجدو" و باحضور سپاهيانی از ملل مختلف سخن می گويند . از آنجا که اين حاضران سپاهيانی از بابل- عراق کنونی – و همچنين شمال آفريقا هستند و هم از آنجا که در کتب « عهد عتيق » و « جديد» سخنی از نژاد زرد گفته شده، امروزه برای تطبيق اين عناوين بر دول يا ملت های کشورهايی چون عراق و ايران و ليبی و سودان و از سوی ديگر چين و کره شمالی تلاش متنابهی صورت می گيرد. چنانکه حتی نظريه پردازانی رسمی چون "هانتينگتون" عمده دليل لزوم اتحاد ملل غربی را، نزديکی قريب الوقوع تمدن های کنفوسيوسی و اسلامی می دانند "سيد امير حسين اصغری" در مقاله ای جداگانه به تطبيق اين تئوری ها اقدام کرده و تلاقی خطوط اصلی نظريات تافلر ، فوکوياما و هانتينگتون را با تبليغات کشيشان صهيونيست آمريکايی نشان داده است. نکته مفغول همه اين جهت گيريها، انطباق کامل پيشگويی های دو کتاب يوحنا ( سنت جان) يعنی مکاشفات وانجيل، بر وجود مقدس امام عصر (عج) است که در ادامه مطلب به اجمال به آن اشاره خواهيم کرد، اما پيش از ورود به آن بحث تحليلی، اشاره به سابقه ای تاريخی ضروری به نظر می رسد. قوم يهود از دير باز در آرزوی تحقق حکمت جهانی خود تلاش می کرده اند. از جمله تمهيدات این قوم در جهت تسريع حاکميت جهانی ياد شده، تشکيل انجمن های سری و فرقه های مذهبی خاص بوده است. "فراماسونری" و فرقه هايی چون "بابيه" و "بهائيه" ( که دومي هم اينک نيز در اسرائيل پايگاه دارد ) از جمله اين انجمن ها و فرقه ها هستند. مع الاسف انديشوران ديگری از ساير اقوام به خصوص دين مسيح هراز گاهی به شعارهای اين گروه از تندروان يهودی فريفته شده و با ورود برخی آموزه های يهودی به دين خود به اين روند سرعت بخشيده اند. نمونه اين التقاط را در قرن نخست ميلادی و پس از عروج عيسی ( ع ) شاهديم که « پوليس رسول » عامل اصلی آن به شمار می آيد. در مقاله ای ديگر درباره نقش پوليس ، در تبعيد و انزوای نخستين وارث عيسی (ع) يعنی "پتروس" ( سن پيتر ) يا همان "شمعون" – جد گرامی حضرت نرجس ( ع) – سخن گفته و به تفضيل درباره تطابق حادث سقيفه يا آنچه در کليسای سن پيتر گذشت به بحث و بررسی پرداخته ام. اين نفوذ همه جانبه عناصر تلمودی درکيش مسيحی به نحوي است که پس از ظهور نبی مکرم اسلام (ص) و علی رغم ذکر نام شريفش درکتب عهد عتيق و جديد، يهوديان و مسيحيان بسياری از پذيرش آن حضرت سر می پيچند و عربی بودن و نه عبری بودن آن نبی مکرم را عمده دلیل این سرپیچی معرفی می کنند. همین حادثه در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست. به عبارتی ورود عناصر یهودی در کیش مسیحی به حدی است که از موعود منتظر ادیان چهره ای مشوه ارائه داده و مردمان را به انتظار پادشاهی اسرائیلی کشانده است. بی مناسبت نیست که در آستانه سال دو هزار و با طرح مسأله Y2K و پبشگویی های نوستر آداموس ، تب مهاجرت به سرزمین قدس شدت گرفت و عده متنابهی از فرقه های اهل "کلرادو" و "اوکلاهما" به این سرزمین مقدس سفر کردند. در چند سال گذشته و تحت تأثیر تبلیغات صهیونیستی ، شمار بسیاری از فیلم سازان غربی به همین واقعه پرداخته اند و سری فیلم های جنگ های ستاره ای جورج لوکاس، یا آثاری از قبیل" روز استقلال" ، "آرماگدون" ، "ترمیناتور" و به ویژه فیلم سینمایی "ماتریکس" به تبلیغ مجدد همین عناوین و در پوششی از داستان های علمی – تخیلی پرداخته اند فی المثل از سرزمین موعود فیلم ماتریکس یاد می کنیم که همان zion یا « صهیون» است این روند که با ساخت فیلم های عظیمی چون «ده فرمان » و « بن هور» در آستانه تشیکل دولت صهیونیستی آغاز شده، در دو سال گذشته شتابی روز افزون گرفته و همه آنچه در جهان واقع و پس از حادثه یازدهم سپتامبر اتفاق افتاده، ترجمان عملی همان سناریوست. این البته امر تازه ای نیست؛ دویست واندی سال قبل نیز چنین حرکتی توسط کشیشی مسیحی به نام "ویلیام میلر" انجام گرفت که متعاقب آن گروه کثیری ازمسیحیان « ادونتیست » به ظهور قریب الوقوع عیسی (ع) در ماه مارس سال 1844 میلادی باور یافتند. این تاریخ به علت عدم وقوع پیش بینی میلر به نام« حسرت بزرگ »(disappointment) خوانده می شود. نمونه دیگر، تلاش چند ده ساله ي فردی به نام« شبتابن صبی » خاخام صهیونیست خوش سیمایی است که سال 1648 را سال ظهور مسیح یهودی می دانست . شبتای اعلام کرده بود که روح الهی در او حلول کرده و او را نجات بخش اسرائیل و بنیانگذار دولت یهود خوانده است. جالب آنکه شبتای پس از سفرهای گوناگون به کشورهای مختلف، عاقبت به عثمانی می رود و با اختیار نامی اسلامی خود را « محمدباب» می خواند! این « باب» البته با "سید باب" معروف که فردی ایرانی بوده متفاوت است. سفر او به ازمیر با اعتقاد روز افزون مسیحیان به ظهور قریب الوقوع موعود منتظر همراه می شودو شبتای با سو استفاده از این جو، خود را مسیح یهودیان و عیسویان می خواند. بنا به اعتقاد پیروان شبتای، او کسی بود که در سال 1666 عاقبت به ارض موعود خواهد رفت و دولت یهود را در آنجا پایه گذاری خواهد کرد. این دوران همچنین با ظهور خاخام دیگری به نام « نجمه کوهین» مصادف است که او نیز خود را مسیح یهود خوانده و پیروان خود را به تشکیل دولت اسرائیل به عنوان مرکزی برای حکومت جهانی یهود دعوت می کرد. به نظر می رسد این حوادث تاریخی در دو دهه اخیر به نحوی به جامعه غربی بازگشته و متأسفانه گروهی از هموطنان مسلمان ما را هم زیرکانه فریب داده است. این نویسنده به عنوان یکی از محققان مسأله مهدویت، از موج سواری جماعتی که به گمان انتظار وجود مقدس امام عصر، روحی فداه ، به آسیاب دشمن آب همکاری می ریزند، به شدت اظهار برائت کرده و همه کارشناسان فن را به لزوم بحث از آسیب شناسی قضیه مهدویت و پالایش این مبحث از عناصر تلمودی هشدار می دهم. استقبال از جنگ در شرایطی که دشمن صهیونیستی خود را تا بن دندان مسلح کرده و بر اندیشه خام گروهی متعصب سوار گشته، نه نشان شجاعت، بلکه بهانه دادن به دست گروهی است که قائمه مسیحیان جهان را در جهت وقوع یک جنگ صلیبی نوآیین، ساماندهی کرده اند. در این بحران صحبت از « صلح جهانی» و معرفی چهره حقیقی و معصوم امام عصر(عج) به عنوان موعود « مشترک » ادیان، وظیفه ای است بس سترگ که متاسفانه به شدت به آن بی اعتنایی می شود. جامعه جهانی در حال حاضر نیازمند درکی متقابل درباره مسأله موعود و فهم وحدت این موجود منتظر است. این بنده در بسیاری از مقالات خود با انطباق موعود منتظر مسیحیان بر امام عصر ما ( عج) ، تأکید کرده و همه ادیان را به همدلی در این باره فراخوانده ام . در این مقام نیز همگان را به مفاهمه در این باره فرا خوانده و گویندگان مذهبی و نویسندگان کتب و مقالات عامه پسند را از پرداختن به موضوعات اختلافی و یا افتادن در دام فعالیت های تبلیغی رسانه های غربی پرهیز میدهم. هدف فعلی دشمن ایجاد اختلاف در میان پیروان ادیان از طریق برخوردهای دینی و معرفی حجج ساختگی برای منتظران مسیح و مقتدای او مهدی است. امروزه کم نیستند سایت های رایانه ای و رسانه های دیداری و شنیداری متعدد که افراد شناخته شده یاکم و بیش ناشناخته ای رابه عنوان امام عصر معرفی می کنند. چنانکه از سوی دیگر تلاش بر تخریب چهره این افراد و ستاندن محبوبیت آنهاست. در این حالت توجه ساده اندیشان به گروهی خاص از افراد به عنوان مصادیق خاص جلب و پس از شکست محتمل یا تخریب وجهه او کلیت اندیشه انتظار زیر سوال می رود چیزی که در شب ژانویه سال دو هزار میلادی و در بسیاری از کشورهای جهان با آن مواجه بودیم. صهیونیسم یهودی و مسیحی از یک سو با معرفی چند سال آینده به عنوان دوران ظهور ، سیستم سیاسی حاکم بر ایالات متحده را به عنوان یگانه منجی بشریت تبلیغ می کند و از سوی دیگر با تراشیدن موعودهای دروغین ، اذهان خام ساده اندیشان را به سوی دست نشاندگان مزدور خود متوجه می سازد. تقابل "بن لادن" با ایالات متحده بی تردید یک بازی سیاسی است که نمونه نازل آن را در پیروزی موقت اعراب در صحرای سینا شاهد بودیم. پیروزی ظاهری وموقتی که نتیجه باطنی آن حاکمیت چند ساله "انور سادات" رئیس جمهور معدوم مصر و امضای قرارداد صلح" کمپ دیوید" بود. قرارداد صلحی که پیروزی صوری اعراب در جنگ با اسرائیل مقدمه الجیش آن و عامل خواب خرگوشی مسلمانان محسوب می شد. همین بازی در اثنای جنگ کویت تکرار شد و ساده اندیشی تحلیل گران ناآگاه که" صدام" و "بوش پدر" را در برابر هم می دیدند. به استقرار نیروهای نظامی غرب در کل منطقه خلیج و ترکیه انجامید. اگر انور سادات فراماسونری بود که در قالب قهرمان نبرد با اسرائیل جلوه کرد، صدام نیز مزدوری بود که از آبشخور سیستم سیاسی غرب تغذیه می شد. در شرایطی که ساخت بنای سلیمان ( هیکل ) سرعتی روز افزون به خود گرفت و اسرائیلیان کاشف گوساله زردی که چند سال پیش در اورشلیم ( بیت المقدس ) پیدا شد در جهت تحقق آن تلاش می کنند، همنوایی با منادیان علائم ظهور صهیونیستی ، همراهی با نظریه پردازان سیاسی غربی است. این همه از ساده اندیشی دینداران عوام حکایت می کند که معرفت امام زمان را با دامن زدن به احساسات عمومی برابر می گیرند.در متون دینی ما اگر چه بر علایم ظهور تاکید شده اما در عین حال توقیت زمان ظهور، کفر و قائل به آن کذاب دانسته شده است و شاید به همن علت بر لزوم کتمان دیدار یار غایب از سوی مشافهان و تکذیب مدعیان از سوی مستمعان تا به این اندازه تأکید شده است. امام کاظم عليه السلام فرمودند : رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند هر کس از امت من چهل حديث از آنچه در امر دينش به آن محتاج است فرا گيرد خداوند روز قيامت او را فقيه و عالم محشور خواهد کرد Imam Musa Kadhim (AS): The messenger of Allah (PBUH&HF) has said: "Whoever from my followers would preserve and memorize forty Hadith (narrations) about what he/she requires in his/her religious matters, Allah will raise him as a scholar and Faqih (one with proper understanding of religion) in the day of judgment." |
No comments:
Post a Comment