7s7s3m3m group is the best حس حس عم عم  
 
 
 
 
برنامه ارسال مطالب اينجانب در هفته به شرح ذيل است :
 
روزانه    : ديدنيها
شنبه      : نبی شناسی
يكشنبه    : استدلالات حسنيه
دوشنبه    : اتفاق بر مهدی موعود (ع)
سه شنبه  : رهنمودها و دانستنيها
چهارشنبه : ديوان حافظ
پنج شنبه  : سيد عارف حسين حسينی
جمعه      : علت پراکندگی سادات
 
 
 
 
 
علت پراکندگی سادات در ممالک اسلامی
 
قسمت اول
Calig12.JPG (43190 bytes)
 
 
 

وضعيت آل علي(ع) در دوران خلفاى بنى اميه و بنى عباس و علت مهاجرتشان به کشور ايران

 

 

با مطالعه كتب تاريخى معتبر بخوبى مى توان از مفاسد و فجايع و مظالم خلفاى بنى اميه و بنى عباس نسبت به اولاد علي(ع) و سادات عظام "امامزادگان" پى برد، و ما در سطور آينده از شدت و عصر و فشاريكه بر اين شجره طيبه و سادات بزرگوارمتحمل شده، و علت مهاجرت اين مشعلهاى فروزان و انوار پراكنده را به كشور اسلامى ايران كه محل امن اين اختران هدايت بوده را با وقايع تاريخى تطبيق داده و براى خوانندگان عزيز روشن مى نمائيم تا عميقا به رذالت و خباثت خاندان منحوس بنى اميه و بنى عباس اين شجره ملعونه تحقيق و تعمق گردد و ذره اى از هزاران مشكلات و فشارهاى وارده بر آل علي(ع) را در دوران خلافت خلفاى غاصب دو دولت مذکور ترسيم و تقديم به محبين خاندان عصمت و طهارت(ع) شود.

هنگاميكه نور اسلام از افق جزيره العرب توسط آخرين پيامبر حضرت محمد مصطفي(ص) درخشيد، اثري از تعدد مذهب و فرقه به چشم نمى خورد؛ زيرا ريشه پيدايش اسلام شخص رسول اكرم(ص) بود و رسول خدا يكتا مرجع شناسائى مسائل دين و قرآن كريم بود.

هنگاميكه رسول گرامى اسلام(ص) دعوت آفريدگار خود را لبيك گفت، مسئله خلافت پيغمبر اكرم(ص) از حال طبيعى و مجراى اصلى خود منحرف گشت و اين نخستين وحله بود كه حقوق آل محمد(ص) را دستخوش محو و اضمحلال قرار دادند، و بايد گفت خوشبختانه دوره خلفاء چندان طولى نكشيد كه مقام مقدس خلافت به سلطنت منفور و ظالمانه اموى و حكومت منحوسه و غاصبانه دودمان بنى اميه مبدل و موقعيكه اين رياست و سلطنت پاى گرفت اوضاع بيشتر رو به وخامت گذاشت و اشخاصيكه فاقد قوه ديانت و بصيرت اسلامى بودند، برگرد معاويه عليه الحاويه ظالم و غاصب و مكارم جمع شده و با حيله و تهديد و ظلم و شكنجه و حبس و تعبيد حقايق را مستور مى نمودند و بازار تلبيس و تدليس روز به روز رواج بيشترى پيدا كرده و حقيقت همچنان در پس پرده استتار باقيمانده بود، تا جائيكه معاويه به تمام بلاد اسلامى دستورى صادر مى نمايد تا حضرت علي(ع) را بر منابر رسول خدا(ص) لعن كنند.

"ابن عباس در اين باره با معاويه سخنى دارد كه مى گويد:

اي معاويه چرا علي(ع) پسر عمو و داماد رسول الله(ص) را مورد لعن قرار مى دهي؟

معاويه: اين يك وظيفه دينى مى باشد، مگر على نبود كه به پيغمبر خيانت كرد و ابوبكر و عمرو را ناسزا گفت و عثمان را تنها گذاشت تا بقتل رسيده، بله! هرگز از اين كار دست برنميدارم.

ابن عباس: تو دستور ميدهى على را لعن كنند در صورتيكه همين منبرها با شمشير على برپا شد!

معاويه من از اين كار دست برندارم تا پيران بر اين سنت بميرند و كودكان پير شوند.

روزي ابن عباس در اواخر عمر كه نابنيا هم شده بود از كنار يكى از مجالس قريش كه به علي(ع) ناسزا ميگفتند مى گذشت عصاكش خود را گفت: اينها چه مى گويند:

گفت: على را سب و دشنام مى دهند.

ابن عباس: مرا به نزديك آنها ببر، چون به نزديك آنان رسيد بايستاد و گفت: كداميك شما بود كه خدا را سب مى نمود؟ گفتند: سبحان الله، هركه خدا را سب كند مشرك است.

ابن عباس: كداميكتان بود كه پيغمبر را سب ميكرد؟.

گفتند: چنين چيزى نبوده، هركه پيغمبر را سب كند كافر است.

ابن عباس: كداميك از شما على را سب كرد؟

گفتند: آرى چنين است ما در حال سب على بوديم.

ابن عباس: خدا را گواه ميگيرم و در حضور خدا شهادت مى دهم كه از پيغمبر اكرم(ص) شنيدم فرمود: هركه علي(ع) را سب كند مرا سب كرده و هر كه مرا سب كند خدا را سب نموده است، اين را بگفت و براه خود ادامه داد.

با ملاحظه اين داستان به خوبى مى توان به سست ايمان بودن مسلمانان و مكر و خدعه و نيرنگ معاويه پى برد تا جائيكه اغلب اصحاب پيغمبر(ص) و كسانيكه شخصا شاهد و ناظر اين چنين مظالم و حقايق بودند عقيده داشتند كه"الصلاه خلف على اتم وبساط معاويه ادسم" يعنى نماز در پشت سر اميرالمؤمنين علي(ع) كاملتر است ولى چون سفره معاويه رنگين تر بوده، و لذائذ شام معاويه آنها را فريب داده از اكمال صلوه و يارى علي(ع) صرف نظر كرده و روى پستى و رذالت و لئامت ذاتى و شكم پرستى با قبول ذلت بترويج ظلم و جور پرداختند، چنانكه"سفيان بن عوف غامدي" از طرف معاويه با لشكر مجهز بطرف فرات هجوم برد و با اين حمله وحشيانه چنان به پيروان علي(ع) حمله ور شد كه خانه ها و كوچه ها را از كشتگان مملو ساخت و آنچه از اموال بدست آورد را با خود برداشته و ازهيت، انبار، مدائن، بسوى شام بازگشت.

و همچنين"بسر بن ارطات" از طرف معاويه براى قتل و غارت و تجاوز مدينه به آن شهر طيبه اعزام گرديد و اين مرد شقاوت پيشه كه در سنگدلى و خونريزى عجيب بود فاجعه منحوسى بنام ليله الحرير در صفحات تاريخ اسلام از خود بيادگار گذاشت و از جمله 700 نفر از صحابه پيغمبر(ص) را مقتول و قرب 300 نفر از نسوان مسلمين را بي سيرت و هتك احترام نمود.

ابن ابى الحديد در جلد 1 صفحه 121 در كتاب خود مى گويد"بسر بن ارطات در هجوم وحشيانه خود، حدود سى هزار نفر را كشته، وعده اى را با آتش سوزاند و خانه هاي زيادى را ويران نمود و دختران بسيارى از ناحيه سپاه بسر مورد تجاوز قرار گرفته اند".

از اين وقايع دلخراش بخوبى روشن مى شود كه در دوره معاويه ذكر فضائل آل محمد(ص) و بحث در احوالشان تا چه حد مشكل بوده است و بدين جهت در سلطه و اقتدار بنى اميه از حق و حقيقت اثرى بجاى نماند و احوال آل محمد(ص) در پس پرده دسايس مستور ماند.

همه اين جنايات براى آن بود كه معاويه چند روزى بيشتر حكومت كند و امپراطورى اسلامى را به پسر خبيثش يزيد تقديم نمايد مخصوصا بعد از آن كه حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) ديده از جهان فروبست و به برادر خود محمد(ص) ملحق گرديد و امام حسن مجتبي(ع) خانه نشين شد.

بنابراين بعد از شهادت علي(ع) حكومت اسلامى آنروز تحت نظر معاويه عليه الحاويه، بدون رضايت خدا و ملت قرار گرفت و امر خلافت براى معاويه استوار گرديد، وى پس ازتسلط به سلطنت و گماشتن و مأمور نمودن حيوانات درنده اى امثال بسر بن ارطات و مسلم بن عقبه و ضحاك بن قيس و امثال آنان براى هجوم و غارت و قتل مخالفان تنها براى مسجل نمودن خلافت خود هزاران آدم بى گناه را از دم تيغ گذارند و بايد گفت كه در پيشگاه خدا چه عذرى براى اين همه كشتار و غارت و نابود كردن صلحاء و نجباء مى تواند داشته باشد؟

و همانطور كه بيان شده است: ابوهريره كه يكى از صحابه رسول الله(ص) و از راويان حديث شمرده مى شده است در اثر نداشتن مسلك و شرافت بمعاونت معاويه قيام نموده و مغيره بن شعبه كه از معاريف اصحاب رسول(ص) بود بپاره اى از حركات ننگين و زشت اقدام نموده و براى خدمت نمودن بهوا و هوس معاويه به آل رسول(ص) زبان سب و شتم گشاده  و  روى منبر حضرت علي (ع) و فرزندان او را "نعوذ بالله" لعن ميگفت.

 
 
 
 گروه علی ولی الله