اعجاز قرآن و اثبات نبوّت اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت فصاحت و بلاغت به اين معناست که در بيان مطلب و مقصود مورد نظر بتوان از الفاظ شيوا و زيبا و ترکيبات سنجيده و خوشآهنگ بهره برد. محققين ادب عرب معتقدند که اين وجه در تکتک سور قرآن مشهود است. در بررس ادعاي آنان، ابتدا بايد ببينيم که آيا در طول بيش از هزار و چهار صد سال که از نزول قرآن ميگذرد واقعاً هيچ کس نتوانسته است حتي يک سوره يک سطري نظير قرآن بياورد؟ هنگامي که به تاريخ مراجعه ميکنيم در مييابيم که مورخين اسلامي و مستشرقين و اديان و ملل ديگر، هيچ نمونه قابل توجهي از پاسخگويي منکرين و مخالفين اسلام ثبت نکردهاند و چون تاريخ جزئيات بسياري از اقدامات مخالفين پيامبر اسلام و آيين او را ثبت کرد يقين ميکنيم که اگر واقعا نمونه قابل توجهي آورده شده بود، چنين نمونه مهمي که نمايانگر بطلان دين اسلام بود حتما در تاريخ ثبت ميشد. همچنين در دوران معاصر نيز همگان را در برابر اين مبارزطلبي آشکار قرآن ساکت مييابيم. چرا ديگران در برابر مبارزطلبي قرآن سکوت کردهاند؟ آيا اگر در برابر اين مبارزطلبي آشکار، همگان چه در طول تاريخ و چه امروز سکوت اختيار کردهاند، لزوماً به معناي عجز آنها از آوردن مثل قرآن ميباشد؟ و يا دلايل ديگري ميتواند داشته باشد؟ در پاسخ به اين سؤال ميتوان سه حالت را در برابر سکوت ديگران تصور کرد: 1- ممکن است انگيزهاي براي پاسخگويي به اين مبارزطلبي قرآن در گذشته و حال وجود نداشته باشد. 2- انگيزه پاسخگويي وجود داشته اما فن ادب عرب پس از عصر نزول قرآن کمکم ضعيفتر شده و از بين رفته و امروزه نيز در ميان غير مسلمين اديب عرب وجود ندارد تا بتواند به مبارزطلبي قرآن پاسخ دهد. 3- هيچکدام از دو حالت قبل، اتفاق نيفتاده، بلکه واقعا از آوردن همانند قرآن عاجز شده و منصرف گشتهاند. در بررسي حالت اول مشخص است که ظهور پيامبر اسلام در زماني بوده است که ملتهاي گوناگون با عقايد مختلف زندگي ميکردند. برخي مادي و منکر هرگونه خدايي و در ميان سايرين، برخي بتپرست و مجوسي، و بعضي ديگر مسيحي و يا يهودي بودند. جداي از همه اينها، سلاطين ايران و روم نيز در استعمار و استثمار ملل ضعيف دست دراز داشتند. در چنين روزگاري پيغمبر اسلام با ادعاي ابلاغ فرامين الهي، پرچم توحيد را برافراشت و تمامي جهانيان را به پذيرش اسلام و تسليم در برابر خداي يگانه دعوت نمود. اين دعوت به يکتاپرستي، ثنويت مجوس و تثليث مسيحيت و نسبتهاي نارواي يهود به خدا و انبيا، و رسوم و عادات جاهليت و ساير عقايد باطل آن زمان را بسيار جدي نفي مينمود. همچنين اطاعت همهجانبه از خدا و تسليم در برابر او عملا با رفتار متکبرانه سلاطين آن زمان در تعارض بود. بدين ترتيب پيامبر اسلام با همه ملل و امم، روبرو شد و برهان نبوت خود را قرآن قرار داد و با يک سلاح عقلي و فرهنگي يعني مبارزهطلبي نسبت به يک کتاب، قدرتهاي ملوک و سلاطين و عالمان يهود و مسيحيت و زرتشتيان و صابئان و عموم بتپرستان را به مقابله فراخواند؛ و البته اسلام اين مبارزه فکري و عقيدتي خود را تا به امروز نيز ادامه داده و امروز بيش از همه ادوار گذشته دشمناني دارد که سوداي نابودي آن را در سر ميپرورانند. طبيعي است که در چنين شرايطي آنان تمام قدرت خود را متمرکز کنند تا در برابر آييني که مطامع دين و دنياي آنها را به خطر انداخته بود مقابله کرده آنرا از بين ببرند. پيامبر اسلام و يارانش را به مدت سه سال در سختترين شرايط در شعب ابيطالب در محاصره اقتصادي قرار دادند در حالي که حداقل عوامل حيات را از آنان گرفته بود، جنگهاي بزرگي چون بدر و احد از طرف کفار و مشرکين براي نابودي اسلام طرح شد و چون به نتيجه نرسيد تمامي دشمنان اسلام، اعم از مشرکين و يهوديها و ... با يکديگر متحد شدند تا بلکه بتوانند در جنگ خندق ريشه اسلام را قطع کنند و ... و ساير اقدامهای تبليغاتي که بر عليه اسلام برپا شده و تا به امروز نيز ادامه دارد، و به عبارت ديگر، از انجام هر کاري که ممکن بود براي نابودي اسلام دريغ نورزيدند. آيا بهتر نبود بهجاي اين همه صرف نيرو، يک سوره کوتاه يک سطري ميساختند و به دنيا عرضه ميکردند تا در صورت برابري با قرآن، بطلان اسلام ثابت شود؟ قطعا سادهترين راه ابطال پيامبر اسلام و دينش در بطلان معجزه او بهوسيله پاسخگويي به مبارزهطلبي آن است که از روزهاي آغازين اسلام با آن همراه بود. در بررسي حالت دوم بايد به سير تکاملي ادب عرب توجه نمود. اگرچه فصاحت و بلاغت، فن رايج عصر نزول قرآن در ميان اعراب بوده است، اما نه تنها آن روز فن ادب عرب رواج داشت بلکه بعد از آن هم، به طور دائم بر وسعت و اوج آن افزوده شد و امروز نيز ما در عصري قرار داريم که فن ادب عرب پرمايهتر از قبل و با گسترش در افقهاي تازهتري وجود دارد و اديبان عرب فراواني در ميان غير مسلمانان، در سراسر عالم حضور داشته و دارند. بنابراين از صدر اسلام تا به امروز، غير مسلميني که صاحب فن فصاحت و بلاغت باشند زياد بوده و هستند و تسلط آنان به زبان عربي در حدي بوده است که صاحبان بسياري از کتابهاي لغت، تاريخ و حتي صرف و نحو عربي از ميان همين اشخاص بودهاند. با فرض اين که اين اديبان به خودي خود، انگيزهاي براي پاسخگويي به قرآن نداشتند آيا آنان که سرسختانه با اسلام در مبارزه بوده و هستند، نميتوانند از اين اديبان در راه هدف خاص خود بهره برند؟ پس از آنکه روشن شد که حالتهاي اول و دوم قابل قبول نيستند، بايد حالت سوم را پذيرفت که اگر نتوانستهاند تا به امروز پاسخ مبارزطلبيهاي آشکار قرآن کريم را بدهند دليلش تنها در عجز مخالفين بوده است و بس. و صحت ادعاي قرآن بر همگان اثبات ميشود. سه وجه دیگر از اعجاز قرآن (علاوه بر فصاحت و بلاغت ادبی) محققين اسلامي معتقدند که علاوه بر اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن که در تکتک سور آن مشهود است، براي کل قرآن در مجموع وجوه ديگري از اعجاز نيز وجود دارد. نکته بسيار مهم آنست که فهم اين وجوه، مانند فهم اعجاز فصاحت و بلاغت، تخصصي نيست بلکه همگان با هر مليت و هر نژادي قادر به فهم اين وجوه از اعجاز ميباشند. بايد توجه داشت که محقّقان وجوه متعددي از اعجاز را ذکر کردهاند که ما به جهت اختصار تنها سه مورد از آنها را بررسي ميکنيم: 1- قرآن و اسرار خلقت: گرچه قرآن کتاب علوم نيست و به منظور مسايل علمي نيز نازل نشده است و منظور و هدف قرآن هدايت و رهبري جامعه بهسوي سعادت دنيا و آخرت است ولي در عين حال قرآن در بسياري موارد از اينگونه مسايل در راه هدف خاص خود بهره برده است و از آنها به صورت نشانههايي از قدرت لايزال الهي ياد کرده است. لذا در موارد متعددي، اشاره به بسياري از اسرار خلقت نموده است. اين امر خود نشان دهنده آن است که قرآن از سوي کسي نازل شده است که احاطه کامل به اسرار طبيعت داشته است و او کسي نيست جز آفريننده طبيعت. در زير سه مورد از اين اسرار را که در قرآن آمده است، به اختصار بيان مينماييم: الف) اشاره به حرکت زمين: "الذي جعل لکم الارض مهدا" (سوره طه، آيه 53) "آن خدايي که زمين را براي شما مانند گهواره قرار داد." در اين آيه، قرآن با کنايه، اشاره به حرکت زمين ميکند و آن را به گهوارهاي تشبيه ميکند و ميدانيم به واسطهی حرکت گهواره است که طفل در آرامش به سر ميبرد و بدينسان به حرکت زمين اشاره ميکند. علت اين امر که قرآن با صراحت به حرکت زمين اشاره نميکند آن است که اين جملات در زماني نازل شده است که جز سکون زمين و حرکت افلاک به دور آن چيز ديگري براي بشر مطرح نبود. توضيح بيشتر آنکه هنگامي که هزار سال بعد گاليله براي اولين بار اعلام کرد که زمين حرکت ميکند او را محکوم به اعدام کردند. از همين جا ميتوان فهميد که اگر قرآن با صراحت مسأله حرکت زمين را مطرح ميکرد بهطور وسيعي مطرود ميگشت و بنابر اين قرآن اين مطلب را با لطافت خاصي بيان نموده است. که اولاً با نظرات مردم آن زمان صريحاً منافات نداشته باشد و ثانيا حقيقت را بيان کرده باشد. ب) اشاره به عمل لقاح توسط باد: "و أرسلنا الرياح لواقح" (سوره حجر، آيه 22) "و ما بادها را عامل لقاح قرار داديم." قرنها پس از نزول قرآن بود که زيستشناسان پي به اثر بادها در انجام عمل لقاح در گياهان شدند و اين از معجزات قرآن ميباشد. ج) "و أنزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس" (سوره حديد، آيه 25) "و ما آهن را که در آن صلابت و محکمي شديد و منافعي براي مردمان در آن است نازل نموديم." تا قرن هجدهم يعني دوازده قرن پس از نزول قرآن هنوز کارهاي فلزي در نهايت ضعف بود و نه تنها ارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساسا مهم و قابل توجه تلقي نميشد تا اين که ناگهان چشم دنيا به آهن دوخته شد و رقابت عجيبي در ميان دانشمندان براي استخراج و استفاده بهتر از آن به وجود آمد تا آنجا که اين دو قرن اخير دوران نهضت و پيشرفت فلز اطلاق شده و دنيا منافع آن را دريافته و صدق يکي ديگر از حقايق قرآن نقاب از صورت به يک سو زده است. اين امر در خور توجه است که قرآن در ميان تمام فلزات انگشت بر روي آهن گذاشته است و از منافع آهن سخن ميگويد و امروزه اين امر به وضوح مشهود است که کارآيي آهن از ساير فلزات بيشتر ميباشد. 2- قرآن و اخبار آينده: قرآن در موارد متعددي شامل اخبار غيبي است که بعدا به وقوع پيوسته است. اين امر حاکي از آن است که قرآن از طرف کسي نازل شده است که ميتواند خبر از غيب بدهد و او کسي نيست جز خداي متعال که تنها داننده غيب به صورت مطلق اوست. آياتي که قرآن در آنها به ذکر پيشگوييهايي پرداخته است، بسيار زياد است که ما در اينجا به چند مورد اشاره ميکنيم: الف) قبل از آنکه مکه توسط مسلمين فتح شود پيامبر در عالم رؤيا ديدند که به نشانه خروج از احرام موهاي سر خود را تراشيدهاند و از آنجا که رؤياي انبياء رؤياي صادقه است به اصحاب خويش وعده دادند که بهزودي وارد مسجد الحرام ميشوند. در سال ششم هجري آن حضرت به همراه جمعي از اصحاب به قصد زيارت خانه خدا راهي مکه شدند که در بين راه مشرکين در منطقه حديبيه از حرکت آنان جلوگيري کردند و کار به صلح حديبيه انجاميد و قرار شد مسلمانان برگردند و سال بعد براي انجام مراسم حج عازم شوند. پس از انعقاد پيمان صداي اعتراض بعضي از اصحاب برخاست و صدق رؤياي پيامبر را مورد ترديد قرار دادند در چنين شرايطي آيه زير نازل گرديد: "لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق لتدخلن المسجدالحرام ان شاءالله آمنين محلقين رؤسکم و مقصرين لا تخافون ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قريبا"(سوره فتح، آيه 27) "خداوند صدق خواب رسولش را آشکار خواهد ساخت که شما مسلمانان با دل ايمن به مسجد الحرام وارد شويد و سرها بتراشيد و تقصير کنيد بدون ترس و هراس. پس خداوند آنچه را شما نميدانستيد مقرر داشت و از پس آن فتحي نزديک قرار داد." در اين آيه ضمن تأييد رؤياي پيامبر فتح مکه را نيز به مسلمين نويد داده شده است. در سال هفتم هجرت بود که درستي خواب آن حضرت تحقق يافت و مسلمانان به زيارت خانه خدا نايل شدند و يک سال بعد نيز دومين وعده قرآن به وقوع پيوست و در پي شکستن صلح توسط کفار، مکه توسط مسلمين فتح شد. ب) جنگ بدر نخستين جنگ مسلمانان با کفار قريش بود. کارواني از کفار مکه با مال التجاره فراوان از نزديکيهاي مدينه عبور ميکردند. مسلمين از پيامبر اجازه گرفتند تا به جبران اموال و منازل آنها که در مکه به غارت رفته بود به کفار حمله کنند و اموال آنها را بگيرند. پيامبر اجازه فرمودند و در اين هنگام آيه ذيل نازل شد: "و اذ يعدکم الله احدي الطائفتين انها لکم و تودون ان غير ذات الشوکه تکون لکم و يريد الله ان يحق الحق بکلماته و يقطع دابر الکافرين" "و هنگامي که خداوند به شما وعده داد که يکي از دو گروه براي شما خواهد بود و شما دوست ميداشتيد که آن يکي که خالي از رنج بود براي شما باشد و خداوند ميخواهد که حق را با کلمات خود تقويت و ريشه کافران را قطع نمايد." اين آيه نتيجه وقايع جنگ بدر را بيان ميفرمايد. با وجودي که تعداد نفرات دشمن چند برابر نفرات مسلمين بود و نگراني در بين بعضي مشاهده ميشد ولي قرآن صريحاً بشارت داد که يا پيروزي در جنگ و يا مال التجاره از آن مسلمين شود. ج) هنگامي که فرزند پيامبر از دنيا رفت شخصي به نام عاص بن وايل گفت: "همانا محمد ابتر است. پسري ندارد که قائم مقام او باشد و وقتي مرد ياد او منقطع خواهد شد. در اين هنگام آيات سوره کوثر بر پيامبر (ص) نازل شد: "انا اعطيناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر" "ما به تو خير بسيار داديم پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن همانا آن کس که تو را سرزنش ميکند همان ابتر است." در اين آيات خبر داده ميشود که آن کسي که آن حضرت را ابتر خواند نسلش منقرض و نسل آن حضرت باقي خواهد بود. 3- آورندهی قرآن کريم: يکي از مسايل مسلم در زندگي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلّم) که بسيار روشن و غير قابل انکار است "اُمّي" بودن آن حضرت است. بدين معنا که آن حضرت نه خوانده بودند و نه نوشته بودند و نه اساسا معلمي ديده بودند. اين مسأله آنقدر مسلم است که خاورشناسان معروف غربي نيز در کتب خويش به اين حقيقت اعتراف دارند. بر اين اساس صدور الفاظي مانند کلمات قرآن کريم که آن همه جنبههاي اعجازي اعم از فصاحت و بلاغت و اسرار خلقت و اخبار غيبي و… که پيشتر بيان کرديم در آن نهفته است از يک چنين شخصي، قطعا دليل آن خواهد بود که اين کار خدايي است و اين علم علمي است که از طريق وحي کسب شده است. قرآن کريم خود در اين مورد ميفرمايد: "و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بيمينک اذالارتاب المبطلون" (سوره عنکبوت، آيه 48) "تو اي پيامبر، پيش از نزول قرآن کريم هيچ کتابي را نميخواندي و هيچ نوشتهاي را نميانگاشتي که در آن صورت، افراد وسوسهگر در مورد صحت رسالت تو به ترديد ميافتادند." سخن آخر گرچه قرآن داراي وجوه اعجاز متعددي است، اما نه به اين معني که قرآن يک کتاب ادبي و يا يک کتاب در خصوص مسايل اسرار خلقت و ... باشد. بلکه: 1. از اين مسايل در راه هدف خاص خود استفاده کرده اثبات ميکند که معجزه است. 2. آنگاه خود را کتاب هدايت معرفي ميکند و بنابراين آنان که اعجاز قرآن برايشان روشن شده است بايد که طريق هدايت و معارف صحيح الهي را در قرآن بيابند. ايمان ما به ساير پيامبران الهي و معجزات آنان نيز پس از اثبات اعجاز قرآن و گوش دادن به اخبار غيبي است که قرآن از انبياي گذشته نقل ميکند. در يک جمعبندي کلي مطالب اين مقاله را ميتوان به صورت زير خلاصه نمود: 1- معجزات انبياي گذشته مخصوص به زمان خاص خودشان بوده است و امروزه چيزي از آنها در دسترس ما قرار ندارد. در اين ميان، تنها قرآن ادعا ميکند يک معجزه هميشگي است. 2- قرآن کريم براي اثبات صحت ادعاي اعجاز، تمامي عالميان را آشکارا به مبارزه ميخواند تا اگر ميتوانند کلماتي مانند آيات قرآن بياورند. 3- آن وجه اعجاز قرآن کريم که قرآن نسبت به تک تک سور خود بدان تحدي نموده، فصاحت و بلاغت آيات آن است. البته براي قسمتهاي مختلف قرآن، علاوه بر فصاحت و بلاغت، وجوه ديگري از اعجاز وجود دارد. 4- از يکسو مخالفين اسلام در عمل چه در اعصار گذشته و چه در عصر حاضر از پرهزينهترين و سختترين کارها براي بطلان اسلام دريغ نورزيدهاند و از سوي ديگر در برابر سادهترين اقدام که پاسخگويي به مبارزطلبي قرآن بود سکوت کردند و هيچ نمونه قابل توجهي که از لحاظ فصاحت و بلاغت، صاحبنظران، آن را همتاي قرآن بدانند نياوردهاند و اين در حالي است که هم انگيزه کافي داشتند و هم اديبان عرب توانا. اين خود بهترين دليل از عجز آنها در برابر قرآن ميباشد. 5- در قرآن، در موارد متعددي اشاره به اسرار خلقت شده است که سرّ آنها قرنها بعد معلوم شده است. اين حاکي از آن است که قرآن از سوي کسي نازل شده است که احاطه کامل بر اسرار خلقت داشته است. 6- در قرآن، در موارد متعددي پيشگوييهاي غيبي آمده است که بعدا محقق شده است و اين نشان ميدهد که قرآن از سوي کسي نازل شده است که احاطه به غيب دارد. 7- قرآن با اين همه وجوه اعجاز که ذکر شد بهوسيله پيامبري آورده شده است که به گواهي تاريخ درس ناخوانده بوده است. اين امر به وضوح نشان ميدهد که او قرآن را از پيش خود نياورده است بلکه از سوي پروردگار عالميان فرو فرستاده شده است. نتيجهگيري از آنچه بيان شد مشخص شد که قرآن معجزهاي است براي تمامي اعصار و براي تمامي ملتها و بنابراين، اين کتاب مقدس از جانب خدا نازل گشته است. همچنين با مشخص شدن اعجاز قرآن، صدق ادعاي نبوت پيامبر اسلام آشکار ميگردد. بنابراين امروزه تمامي انسانها ميتوانند با تحقيق و بررسي در خصوص اين کتاب و مشاهده اعجاز آن، به نبوّت پيامبر اسلام و حقانيت آيين او پي ببرند. منبع (باکمی تلخیص) http://www.roshd. org/per/beliefs/ ?bel_code= 97
|
No comments:
Post a Comment