Quran Interactive Recitations - Click below

Saturday, January 16, 2010

� Ali Valiyollah Group � استدلالات حسنيه - قسمت ششم

 


 
Calig12.JPG (43190 bytes)
قال المهدي عليه السلام : فاکثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم . براي فرج (من) زياد دعا كنيد، چراكه اين (زياد دعا كردن) خود فرج و گشايش (در كارهاي) شماست
 
 
***گروه علي ولي الله ***
 
برنامه ارسال مطالب اينجانب در هفته به شرح ذيل است :
 
روزانه    : ديدنيها
شنبه      : -----
يكشنبه    : استدلالات حسنيه
دوشنبه    : اتفاق بر مهدی موعود (ع)
سه شنبه  : رهنمودها و دانستنيها
چهارشنبه : ديوان حافظ
پنج شنبه  : سيد عارف حسين حسينی
جمعه      : علت پراکندگی سادات
 
 
 
 
گروه علي ولي الله
Ali_Valiyollah Group
         
 
yoursAli Group Logo 
yoursAli Group Logo
 
استدلالات حسنيه
 
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
 
قسمت ششم
 
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
 

حسنيه چون ديد كه هارون از وي دفاع كرد، ‌ادامه سخن داد و گفت:  بدانيد كه بني اميه و اتباع ايشان و حتي آنهائيكه قبل از بني اميه متصدي امور خلافت شدند همگي ظالم و تجاوزگر بودند و هيچ استحقاقي براي امر خلافت نداشتند و همگي ايشان مشهور به فسق و ظلم بودند و از بيان احكام شرعي عاجز و همواره در علوم اسلامي و احكام اشتباه      مي كردند.

گاهي اوقات آلوده و ناپاك نماز مي خواندند و گاهي هم مست [1] و با اينهمه قبايح ادعاي امامت بر خلايق هم مي كردند.

تمام احاديث مربوط به پيامبر را جمع كردند و سوزاندند [2]و احاديث جعلي را ميان مردم رواج دادند  و بنابراين احاديث جعلي قرآن را تفسير        مي كردند. (مردم بيچاره  زمان ايشان هم كه قدرت و مهارت دفع شبهات را نداشتند، در همان جهل مركب ماندند و عنادشان با اهل بيت روز بروز بيشتر شد).

‏فٍرُق و شريعتهاي مختلف درست كردند و ميان مردم رواج دادند، [3] در صورتيكه مذهب حق و حقيقت فقط يك مذهب است.

آيا سخن خاتم الانبياء ، محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم ) را نشنيده اي كه فرمود « ستفرق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقه، و واحده منها ناجيه و الباقي في النار»[4] اصحاب از رسول خدا سئوال نمودند كه فرقه ناجيه كدام است. حضرت فرمودند:

آنچه من و اهل بيت من بر آن هستند.

و در همين اثنا بود كه حضرت حديث: «مثل اهل بيتي كمثل سفينه نوح من ركبها نجي و من تخلف عنها غرق » [5] را بيان نمودند.

اي ابراهيم ! شيعه و سني بر صحت اين دو حديث متفقند و راه همة اصحاب رسول خدا همان راه رسول خدا و اهل بيتش بود و هيچكدام از اهل بيت رسول خدا نه حنفي بود، نه مالكي، نه شافعي و نه معتزلي بلكه همگي آنان به حبل الله معتقد بودند و اهل بيت پيامبر بودند و خداوند آنان را بر مردم امام كرد.

و يكي از شروط امامت عصمت است. بدلائل عقلي و به مقتضاي آية «اذابتلي ابراهيم ربه بكلمات اني جاعلك للناس اماما قال ومن ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين )[6]

اي ابوحنيفه (ابوحنيفه كنيه ابراهيم بن خالد عوني بود) !

ظلم بردو قسم است. يكي ظلم به نفس و ديگري ظلم به غير (از نفس) و هر كس كه اين دو را نداشته باشد البته كه معصوم است و مشرك توبه كننده (اسلام آورنده) لايق و شايسته امامت نيست چرا كه فرمايش قرآن است كه مي فرمايد شرك ظلمي بزرگ است «ان الشرك لظلم عظيم» [7] (يعني خلفائي كه عمري به آئين جاهليت بودند و بعد از آن اسلام آوردند شايستگي امامت بر مسلمين را ندارند كه اگر چنين باشد  خلاف فرمايش قرآن است ) و امير المؤمنين علي بن ابيطالب طبق همان كه گذشت لحظه اي و كمتر از لحظه اي ، شرك و كفر نداشت و اوست كه شايستگي امامت بر مردم بعد از رسول خدا را دارد.

اي ابراهيم ! اگر كسي چنين عقيده اي داشته باشد شما او را رافضي[8] ناميده و قتل او را واجب مي دانيد . ( و بدان كه اين سنت معاويه لعنه الله عليه بود ) و در حاليكه شما خود را به سنت پيغمبر نسبت مي دهيد ولي با گفتارتان جميع انبياء را فاسق مي دانيد .

ابوحنيفه (ابراهيم) گفت : مگر اختيار از دست داده اي كه صحابه و تابعين را طعن و تكفير مي كني ؟ ! محبت و مودت اهل بيت رسول اكرم بر همة ما لازم است و در اين مورد هيچكس با تو نزاعي ندارد.

اما مودت و محبت اصحاب كبار و خلفاي عالي مقدار نيز كه جانشين سيد مختار بودند بر همه كس واجب است و در خلافت ايشان اجماع امت است. يعني همه امت خلافت آنها را قبول دارند . خصوصاً ابي بكر كه آية الاتنصروه فقد نصره الله اذ آخرجه الذين اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنود لم تروها) [9] در شأن وي نازل شده است و از براي ابوبكر در اين آيه فضائلي چند است .

حسنيه گفت اي ابراهيم آن فضائل را كه مي گوئي بيان كن تا بدانيم .

ابوحنيفه گفت : بشنو اي حسنيه !

اول آنكه او همراه رسول بود و اين نشان دهندة آن است كه رسول اكرم او را بيشتر از همه دوست مي داشت تا همراه و انيس و همدمش باشد.

دوم آنكه حق تعالي وي را مصاحب رسول خواند.

سوم آنكه خدا و رسول او ، نتوانستند او را غمگين ببينند و از براي رفع حزن و ترس او گفتند لاتحزن .

چهارم آنكه رسول الله گفت : ان الله معنا و ضمير متكلم مع الغير بكار برد (ضمير جمع) يعني خدا با محمد صلي الله عليه و آله و ابوبكر بود و اينها همگي فضائل ابوبكر مي باشد.

حسنيه پوز خندي زد و گفت : به لطف خدا همين فضائلي كه شما از آن دم مي زنيد نشانة عدم ايمان است . و كساني كه بواسطة اين آيه شريفة   ابوبكر و را بر خاندان عصمت مقدم مي دارند اشتباه كرده اند.

مگر اينكه با اين فضائل بتوانيد عوام فريبي كنيد .

اما آن جهت كه گفتي چون رسول خدا او را بيشتر از همه دوست مي داشت والله كه اشتباه گفتي .

بدان كه در آن شب هجرت ، جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت :

يا رسول الله : كفار امشب قصد قتل تو كرده اند ، بايد امر كني كه هيچيك از صحابة تو از خانه بيرون نيايد و امر الهي چنانست كه علي بن ابي طالب را كه برادر توست بر جاي خود بخواباني و آن كسي كه جان خود را فداي تو مي كند هم اوست و خودت هم بسوي غار (ثور) برو .

شب كه فرا رسيد رسول خدا اصحاب را طلبيده بدانها امر كرد كه هيچ يك از اصحاب و دوستان من نبايد به هيچ وجهي از خانه خارج شوند كه خداوند در اين كار مصلحتي دارد. چون سخنان رسول به پايان رسيد همة اصحاب متوجه خانه هايشان شدند . بعد از آن پيامبر برادرزاده خود را طلبيدند و فرمان حق را بر وي ابلاغ كردند . امير المؤمنين هم كه آن موقع جواني بيش نبودند با آغوش باز اين پيشنهاد را پذيرفتند و در جواب رسول اكرم فرمودند : جان من فداي تو و دستور خدايت يا رسول الله . حضرت رسول هم او را در آغوش گرفت و گريه بسيار كرده و فرمود : اي علي جان تو را به خدا سپردم ، سپس با او خداحافظي كرد و وي را بجاي خود خواباند.

 هنگام خروج از شهر مكه ديد كه شخصي مي آيد ، چون نزديكتر آمد ديد كه ابوبكر است.

پيامبر بدو گفت : مگر من همين لحظاتي پيش شما را نطلبيدم و نگفتم كه از خانه هايتان بيرون نياييد ؟ چرا مخالفت امر خداي تعالي نمودي ؟

ابوبكر گفت : از براي جان شما هراسان بودم.

پيامبر ماند كه چه كند، چون دستور داشت كه كسي را همراه خود نبرد. همان لحظه جبرئيل نازل شد و عرضه داشت يا رسول الله اگر او را بازگذاري ، كفار او را گرفته و عقب تو خواهند آمد و تو را بقتل خواهند رسانيد . به ضرورت و از روي ناچاري بايد او را همراه ببري [10] .

و اينكه گفتم پيامبر به ناچار ابوبكر را بهمراه برد ، اجماع امت است.

و نفاق تني چند از اصحاب در قرآن آمده است :

يقولون بافواههم ماليس في قلوبهم [11] و همچنين آيات ديگر

اي ابوحنيفه! بدان كه رسول خدا از جليس و انيس بي نياز بود و انس حضرتش با خدا بود و جبرئيل و ديگر ملائكه جليس و همنشين حضرت بودند و اين است كه خدا فرمود : « و ايده بجنود لم تروها »

اي ابوحنيفه ! تو ميگوئي خداوند او را صاحب [12] (هم گفتگو) رسول خدا خواند ، بدان كه بخاطر صحبت ابوبكر با پيامبر هيچ فضل و شرفي بر وي

 نمي باشد (چرا كه كفار ديگر هم بارها با پيامبر صحبت مي كردند ) و او در آن صحبت و همراهي هيچ رفع ضرري از رسول خدا نكرد ، و بدان كه به قول قرآن كافر هم ، مي تواند هم صحبت با مسلمان باشد چنانكه قرآن كافر را صاحب مؤمن خوانده است . آنجا كه مي فرمايد : « قال له صاحبه و هو يحاوره أكفرت بالذي خلقك من تراب »

اي ابراهيم : زن نوح صاحبه نوح بود و حال آنكه كافر بود و همچنين زن لوط ؛  و سگ اصحاب كهف هم صاحب ايشان در غار بود[13]. و اين صحبت ابوبكر با پيامبر هيچ فضل و شرفي براي وي نيست چرا كه همواره با دودلي  همراه رسول خدا بود.

اي ابراهيم ! فضيلت سوم كه برشمردي و گفتي لاتحزن : بدان كه پيامبر به خاطر آن مهرباني و شفقتي كه سراسر وجودش را گرفته بود به ابوبكر گفت : «لاتحزن» (ناراحت مباش و مترس ) و اگر رسول خدا كس ديگري را در چنان شدت ترس مي ديد مسلماً او را دلداري مي داد.

اي حضار ! بدانيد كه ترس ، خوف و حزن بر دو نوع است. يا بخاطر طاعت است يا بخاطر معصيت (يعني انسان فقط به دو علت ناراحت مي شود و ريشه همه حزن ها همين دو امر است . يا اينكه انسان بخاطر اينكه اعمالش كم و عباداتش ناچيز است ، ناراحت و خوفناك است كه اين ترسي پسنديده است و در روايت به آن سفارش شده است ؛ يا اينكه حزن انسان بخاطر گناهاني است كه انجام مي دهد ).

حزن ابوبكر هم يا به دليل طاعت بود يا بخاطر معصيت . اگر مي گوئيد كه حزن او بخاطر طاعت خدا بود (گفته شد كه اين نوع حزن پسنديده است) پس چرا پيامبر او را از اين حزن منع فرموده اند و فرموده اند كه لاتحزن. آيا (العياذ بالله ) پيامبر كه معصوم است سخت عبث و بيهوده به زبان مي آورد (يعني اينكه چون اين خوف و حزن بخاطر طاعت است و پسنديده مي باشد، هيچ دليلي براي منع اين كار پسنديده از طرف پيامبر وجود ندارد). و اگر كسي بگويد كار پيامبر عبث بود (العياذ بالله ) بدا به حال او [14] .

پيامبر طالب اطاعت و فرمانبرداري از خداوند است و هيچ كس را بدين خاطر منع نمي كند . پس راه گريزي نمي ماند كه ترس ابوبكر به دليل دوم باشد.

اي ابراهيــم ! بدان همين آيه قـــرآن كه گفتي شاهــد است بر اينكه  وي شخصــي بود بســيار كم طاقت (صبر را پيشــه نمي كرد) و ناراضــي به قضا و قدر الــهي. چرا كه پيــامبر هنــگاميكه نــزديك غار شد به ابــوبكر گفت: من بحكم خدا متوجه اين غار                                                    شدم و محفوظ و محروس خواهيم ماند ( حروف معصوم از ادله است و كلام و تقرير معصوم براي ماكافي است ) اما ابوبكر در درون دل معتقد به حرف رسول خدا نبود و اين ترس و حزن او هم اين مطلب را مي رساند كه ابوبكر به سخن خدا و رسولش اعتماد نداشت.

بهمين خاطر هم وقتي ابوبكر كفار را ديد كه براي جستجو آمده اند تا پيامبر را پيدا كنند ، داد و بيداد براه انداخت تا آنها را آگاه نمايد.

اي ابراهيم ! اگر ابوبكر بطور تمام و كمال به پيامبر ايمان داشت ، داد و بيداد راه نمي انداخت و مار بر پاي او نمي زد تا ساكت شود.[15]

اي ابراهيم ! فضيلت چهارم كه بر شمردي و گفتي كه رسول خدا فرمود « ان الله معنا» (خدا با ماست) منظور رسول اكرم اين بود كه خدا ، حافظ و ناصرمن است و ابي بكر را از اين آيه چه حاصل ؟

مگر نشنيده اي كه در قرآن آمده است (مايكون من نجوي ثلاثه الاهو   رابعهم و الاهومعهم » « نباشد از راز گوينده سه نفر، مگر آنكه نفر چهارم آنها خدا باشد و و خدا با ايشان است » اين آيه جميع انسانها را شامل مي شود. كافر و غير كافر ، ترسا و يهودي ، مسلمان و

و اينكه گفته خدا با ايشان است آنها را فضل و شرفي حاصل نمي شود.

اي ابراهيــم ! اگر كسـي مركبـي داشته باشد و از ترس حـراميان در صحرا به خــانه اي پناه ببرد و بگويد در اين منــزل خــدا با مـاسـت   و ما را نگه خواهد داشت ؛ يعني مرا و مركبي كه با من است را ، آيا آن مركب را فضلي حاصل مي شود ؟ مسلماً نه . پس ابي بكر هم در اين آيه فضلي ندارد.

اين سخنان خنده هارون و اطرافيان را باعث شد و ابراهيم  كه دچار قولنج شده بود ، سر بزير افكنده و هيچ ياراي سخن گفتن نداشت .

پس از مدتي كه مجلس سكوت و آرامش خود را بازيافت ، حسنيه ادامة سخنان خود را اينگونه بيان نمود :

علما و دانشمندان بدانيد آنجا كه در آية شريفه مي فرمايد:

«و انزل الله سكينته عليه»  ضمير (هاء) در « عليه » به پيامبر رجوع مي كند (باز مي گردد) و اين تأكيد بر آن دارد كه سكينه و آرامش و اطمينان قلبي بر پيامبر نازل شد نه بر ابوبكر و او از اين بهره بي نصب ماند.

چرا كه حضرت باريتعالي در مورد انزال سكينه بر پيامبر در دو موضع ، داد سخن به ميان آورده است . اولين موضع همين آية مورد بحث است . اما آيه دوم در غزوه حنين هنگاميكه لشگر اسلام در حال شكست بود نازل شد. همان هنگام كه ابوبكر ، عمر ، عثمان و بسياري در حال فرار بودند و پيامبر را ميان كفار رها كردند و فقط امير مؤمنان ، حضرت علي ، ‌و هفتاد و نه نفر از صحابه و انصار پاي همت و مردانگي در ميدان جهاد محكم كرده [16] و از سرجان گذشته بودند؛ خدايتعالي فرمود: «لقد نصركم الله في مواطن كثيره و يوم حنين اذ اعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئاً و ضاقت عليكم الارض بمارحبت ثم وليتم مدبرين ثم انزل الله سكينته علي رسوله و علي المؤمنين»[17]

اي ابراهيم انزال سكينه بر رسول و مؤمنان شد و در غار نيز كسي غير از ابوبكر با پيامبر همراه و مصاحب نبود ( به غير از راهنماي راه ) و حضرت باريتعالي در غار فرمود فانزل الله سكينته عليه و ابوبكر را ذكر نفرمود اگر ابوبكر به خدا و رسول ايماني داشت مي بايد ضمير بصورت تثنيه «عليهما» مي آمد يعني گفته مي شد « پس خداوند نازل فرمود سكينه را بر قلب آندو» اما قرآن مي فرمايد « خداوند سكينه و آرامش را بر قلب پيامبر نازل كرد»[18]-[19]   

اي ابراهيم با توجه به آنكه گفتيم :

1-   تزلزل و خوف ابوبكر بخاطر طاعت وي از خدا نبوده است.

2-   انزال سكينه بر قلب وي نبوده است.

پس با اين آيه كه بيان نمودي عدم ايمان وي ثابت است و اين است فضيلتي كه از آن كفر وي ثابت مي شود.

[ در اين فراز از داستان ، حسنيه جملات بسيار جالبي نسبت به خلفاء بكار مي برد كه جهت پاره اي از مسائل از ذكر آن خودداري مي كنيم. علاقمندان مي توانند به كتاب مكالمات حسنيه رجوع نمايند. ]



[1] وليدبن عقبه ابن ابي معيط

[2] ابوبكر و عمر به تصديق عايشه؛ كنزالعمال ج 10/ص285 ، مسندالصديق و تذكره الحفاظ ، الطبقات الكبري ابن سعد ج5/ص188 و خطيب بغدادي در تقييدالعلم جامع بيان العلم ابن عبد البر ج1/ ص65 چاپ بيروت دارالكتب العلميه

[3] فرقه هائي كه بعد از رسول اكرم بوجود آمد.

[4] بزودي امت من بر هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد كه يكي از آنها نجات پيدا  مي كند و بقيه در آتش خواهند بود.

[5] مثال اهل بيت من همانند كشتي نوح مي باشد كه هر كس برآن سوار شود نجات   مي يابد و هر كس از آن تخلف نمايد ، غرق و هلاك خواهد شد. مستدرك حاكم جلد 3/ ص 151، صواعق ابن حجر عسقلاني ص 184

[6] آيه 124 سوره مدني بقره      : اي ابراهيم همانا من مي خواهم تو را بر مردم امام قرار دهم . ابراهيم گفت : آيا از ذريه من هم امام قرار مي دهي خداوند فرمودند : عهد من كه همان امامت باشد به ظالمين نمي رسد.

[7] آيه 13 سوره مكي لقمان :     همانا شرك ظلمي عظيم است

[8] رافضي صفتي است كه اهل سنت به شيعيان مي دهند. اصل اين كلمه از رفض گرفته شده كه معاني مختلفي دارد اما اين معنا كه اهل سنت مد نظر دارند يعني از دين دست برداشته ، ترك دين كرده ، دين را دور انداخته ، شما را به خدا ببيند به چه كساني     ( كه پيامبر آنها را رستگار خواند ) رافضي مي گويند.

[9] آيه 40 سوره مدني توبه : (خداوند خطاب كفار) كه اگر او را ياري نكنيد همانا خدا او را ياري خواهد نمود. هنگامي كه پيامبر با ابوبكر در غار بودند ، پيامبر به همراه خود گفت : نترس و حزن به دل راه مده كه خداوند با ماست پس خداوند هم آرامش و ايمان را بر قلب پيامبر نازل كرد و او را با لشگري كه ديده نمي شدند ،‌ياري نمود.

[10] كفار در آن شب قصد قتل قطعي پيامبر را داشتند و چون علي را در بستر ديدند شكر كردند ، فكر كردند كه پيامبر كه در بستر خوابيده است  اما اگر اطراف خانه پيامبر يكي از اصحاب او را مي ديدند  با توجه به اينكه نقشه قطعي قتل داشتند (سپس پيامبر را نمي يافتند ) او را مي گرفتند و شكنجه مي دادند تا جاي پيامبر را اعلام كند چرا كه اصحاب پيامبر از نقشه هاي پيامبر بي خبر نبودند بهمين خاطر پيامبر مجبور شد وي را همراه ببرد ( وگرنه نهال اسلام با قتل نابهنگام پيامبر مي خشكيد) .

[11] آيه 167 سوره مدني آل عمران مفسرين در مورد اين آيه صحبتها كرده اند ترجمه : آنچه با زبان مي گويند به دل به آن عقيده ندارند.

[12] در كتب لغت كه در معناي صاحب جستجو كنيم مي بينيم كه رشته آن صَحِبَ است و صاحب ، اسم فاعل آن به معناهاي ملازم ، همراه ، هم صحبت و معاشرت كننده مي باشد.

 

[13] سگ اصحاب كهف از حيوانات برتر نسبت به ساير حيوانات بوده و بر آنها فضيلت دارد.

[14] در آيات قرآن آمده است كه «وماينطق عن الهوي إن هو الا وحي يوحي»

پيامبر از هوي و هوس اطاعت نمي كند و تمام سخنان وي از منبع وحي مي باشد.

[15] چون ابوبكر سروصدا راه انداخت ماري به فرمان خدا بر پاي او زد تا او را ساكت نمايد

[16] تعداد لشگر مسلمانان در آن روز و دوازده هزار (12) نفر بود جالب اينجاست كه حسنيه مي گويد از اين دوازده هزار نفر فقط 80 نفر به جنگ ادامه داده اند. واقدي در مغازي ج 3 /ص 602 گوشه اي جانبازيهاي امير مؤمنان را آورده است .

[17] سوره مدني توبه آيه 25

ترجمه آيه : خداوند شما مسلمين را در مواقع بسياري ياري كرد و نيز در جنگ حنين كه مغرور شديد به زيادي لشگر اسلام . پس آن لشگر زياد بكار شما نيامد و تا آنكه رو به فرار نهاديد . سپس خداوند آرامش را بر رسولش و مؤمنان نازل كرد.

[18] نكته سنجان و ظريفان با توجه و دقت در دو آيه فوق تأكيد قرآن بر عدم انزال سكينه بر قلب ابوبكر را در خواهند يافت و خواهند فهميد كه آيه بطور غير مستقيم به ابوبكر اشاره دارد چرا كه گفتيم ابوبكر به زيادي لشگر مي باليد و ( باد غرور در سرش او را غافل كرده بود) و هنگام شكست اوليه هم فرار كرده بود. طبق نقل تاريخ ابوبكر از كساني بود كه به تعداد نفرات لشگر اسلام مغرور بود و مي باليد و        مي گفت : « ما هرگز از كمي نفرات شكست نخواهيم خورد زيرا نفرات ما چند برابر افراد دشمن است » نقل از طبقات كبري ج2/ص150

[19]  و همچنين طبق نقل تاريخ ابوبكر از كساني بود كه در هنگام شكست اوليه به پيامبر پشت نموده و فرار كرد و جزو آن مؤمنين كه سكينه بر آنها نازل شد ، محسوب       نمي شد.

  

 
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
 
...   ادامه دارد   ...
 
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo
yoursAli Group Logo 
گروه علي ولي الله

Ali_Valiyollah Group
MRNP_IBM@Yahoo.Com
http://AliValiyollah.persianblog.ir
الله اكبر
 
اشهد ان لا اله الا الله
اشهد ان محمدا رسول الله
Join Now
 
 
اشهد ان عليا ولي الله
~** گروه علي ولي الله **~
æÈáǐ Úáی æáی Çááå
   GROUP Ali_Valiyollah    
 
  Ali_Valiyollah GrOuP
Valentine's Day Thank You Cute li'l cards to send in a Thank You message to your loved ones. [ 2 cards ]



__._,_.___
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام

http://groups.yahoo.com/group/Ali_valiyollah

به دوستداران اميرالمومنين علي (ع) بشارت رستگاري باد.از شما بزرگواران دعوت مي شود تحقيقات و مطالب و آيات و روايات پيرامون ايشان و سلاله پاكش را براي اين گروه ارسال دارند تا شيعيان ايشان از آن بهره مند گردند . از آنجا كه گروه آزاد است خواهشمند است در ارسال مطالب دقت فرماييد
     التماس دعا
دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت
.

__,_._,___

No comments:

Post a Comment

Blog Archive