جریان آب رودخانه بقدری شدید بود که پسرک را با خود میبرد و امکان خلاصی وی اصلا وجود نداشت ، که ناگهان مرد رهگذری خود را درون آب انداخته و با تقلا و سختی فراوان و درست در آخرین لحظات ،   پسر را گرفته و از آب بیرون کشید  
پس از مدتی که پسرک به هوش آمده و از شدت سرفه هایش کاسته شد ، با قدرشناسی و فروتنی به سوی مرد رفته و از او بابت این کار قهرمانانه اش تشکر نمود  
مرد با خونسردی جواب داد : " خوشحالم پسر، اما میخوام طوری ادامه بدی که مطمئن بشی زندگیت ارزش نجات رو داشت "  
* * *  
خود پرستی  
   
در دوران حکومت سلسله تانگ بر کشور چین ، نخست وزیری به صدارت رسیده بوده  که مقبول عامه بود ، چرا که  او نه تنها  یک رهبر نظامی بود ، بلکه بواسطه مطالعه و حکمت،  سیاستمدارموفقی نیز بود . همچنین افتخار شاگردی استاد بزرگی را داشت که در معبد خدمت میکرد . علیرغم شغل مهم و حساسش ، صدراعظم ارتباط خود را با استادش  قطع نکرده بود و گاه گاهی خود را از شلوغی امورات و کارهای دربار  رهانیده و  به خلوت معبد و حضور استادش پناه میبرد  
نخست وزیر در یکی از ملاقاتهایش  که در کنار استادش قدم میزد ، سوالی به ذهنش خطور کرد و از او پرسید : " استاد ، احتراما میتونی توضیح بدی از دیدگاه تعالیم ، خود پرستی به چه صورت است ؟ "  
استاد که تا آن زمان با احترام و فروتنی با وی صحبت میکرد ، به ناگهان برگشته و با چهره بر افروخته به نخست وزیر فریاد زد : " این چه سوال احمقانه ای است که میپرسی ؟ "  
این گفته استاد موجب رنجش شدید و ناراحتی نخست وزیر گردید ، اما بلافاصله استاد چهره اش را به حالت برگردانده  و با تواضع  گفت : " عالیجناب به همین حالت شما میگن خود پرستی "  
عمل پر صداتر از سخنه  
* * *  
در پناه خدا  
علی امینی - بیست و سوم دی ماه هشتاد و هشت 
 
No comments:
Post a Comment