|
| برنامه ارسال مطالب اينجانب در هفته به شرح ذيل است : روزانه : ديدنيها شنبه : آزادی از منظر شيعه يكشنبه : استدلالات حسنيه دوشنبه : اتفاق بر مهدی موعود (ع) سه شنبه : رهنمودها و دانستنيها چهارشنبه : ديوان حافظ پنج شنبه : آشنايی با پيامبر اسلام جمعه : علت پراکندگی سادات | |
آزادى از منظر شيعه
قسمت دوم
اجماع علماى شيعه بر اباحه
علماى شيعه پس از شيخ طوسى، اباحه عقلى و يا اباحه شرعى را پذيرفته و بر آن اجماع و اتفاق پيدا كردهاند. شيخ مرتضى انصارى اتفاق علماى شيعه را چنين بيان داشته است: اجماع بر برائت را از دو راه مىتوان بيان كرد;
1- اجماع علماء از مجتهدين و اخباريين بر اينكه حكم هر فعلى كه دليل عقلى و نقلى بر حرمت آن نداشته باشيم، برائت و عدم عقاب بر فعل است.
2- اجماع و اتفاق علما بر اينكه حكم هر فعلى كه دليل بر تحريم نداشته باشد، عدم وجوب احتياط و جايز بودن انجام آن فعل است.
شيخ انصارى سپس مىگويد: نه تنها اهل اديان; بلكه تمامى عقلا نيز - هرچند اهل دين نباشند - بر اين عقيدهاند. (3)
دليل عقلى بر برائت
شيخ انصارى پس از نقل آيات و روايات و اجماع بر برائت، حكم عقل را چنين بيان كرده است:
چهارمين دليل بر برائت، حكم عقل استبه قبح عقاب بر چيزى كه تكليف در آن بيان نشده باشد و دليل بر آن، حكم عقلاستبر قبح مؤاخذه مولى، عبد خود را بر كارى كه اعتراف دارد ممنوعيت آن را براى عبد بيان نكرده است. (4)
اصل دوم:
به حكم عقل هيچ كس بر انسان ولايت و قيمومت ندارد جز خدا و پيامبر و امام كه ولايت آنها با دليل ثابتشده است. بنابر اين اصل، كسى حق دخالت در كار انسان را ندارد و نمىتواند او را از كارى باز دارد و يا او را به كارى كه نمىخواهد، وادارد و يا براى او تصميمى بگيرد و يا بدون رضايت و خواست او چيزى را در ملك او داخل و يا خارج نمايد و انسان در انجام كارهاى خود مستقل و آزاد است و سرنوشت او به دستخودش سپرده شده است و تمام افراد انسان بر سرنوشتخود حاكم هستند.
شيخ انصارى مىگويد: مقتضاى اصل و قاعده عقلى اين است كه هيچ كس بر ديگرى ولايت ندارد و تنها ولايتبراى پيامبر و امام است كه با دليل كتاب و سنت و اجماع و عقل ثابتشده است. (5)
علامه مامقانى مىگويد: اصل اولى كه عقل به آن استقلال دارد، اين است كه هيچ كس بر جان و مال و آبروى ديگرى سلطه ندارد و پيروى و اطاعت كسى بر ديگرى لازم نيست. (6)
سيد عبدالاعلى سبزوارى معتقد است: مقتضاى اصل عملى و ادله اجتهادى، مانند: «لايحل مال امرء الا عن طيب نفسه»، «الطلاق بيد من اخذ بالساق» و ادله ديگر مسببات كه توقف بر اسباب مخصوصى دارند، اين است كه هيچ كس بر ديگرى، بر جان و يا مال و يا آبروى او ولايت ندارد، مگر با دليل قطعى و روشن و اين اصل نه تنها مانند اصل عدم حجيت و اعتبار است كه با ادله اربعه آن را به اثبات رسانيدهاند; بلكه شك در ولايتبراى عدم اثبات آن نيز كافى است. (7)
امام خمينى(ره) مىگويد:
اصل اولى اين است كه حكم كسى بر ديگرى در قضاوت و غير آن نافذ نيست و مقصود از نفوذ اين است كه تخلف از آن جايز نبوده و نقض آن حرام باشد هرچند مخالف با واقع باشد و در اين معنا، پيامبر يا امام و يا دوستان خدا تفاوتى ندارد; زيرا بالابودن درجات كمال آنها سبب نمىشود كه قضاوت و حكم آنها نافذ باشد; ليكن عقل فطرى حكم مىكند كه حكم خدا كه آفريننده انسان است در حق او نافذ باشد; زيرا اين حق ذاتى است نه اعتبارى. پس هر حكمى كه بخواهد نافذ شود بايد به دستور خدا باشد و از طرف او قرار داده شود.
آيات و روايات و قواعد دلالت دارد بر اينكه پيامبر و امام پس از او، جانشين خدا در زمين هستند كه امر حكومت و قضاوت را خداوند به آنها داده است. (8)
اينها نمونهاى از كلمات فقيهان شيعه در عدم ولايت است و اين اصل مورد پذيرش تمام فقها مىباشد; چنانچه ولايتخدا و پيامبر و امام بر مردم امرى ثابت و قطعى است كه در جاى خود به اثبات رسيده و بيان دليلهاى آن، نياز به مقالهاى ويژه دارد كه بايد بهطور جداگانه نگاشته شود. وليكن بايد دانست كه ولايت نيز با آزادى بشر مخالفتى ندارد كه در پايان همين مقاله نيز به آن اشاره خواهد شد.
اصل سوم:
انسان داراى اراده و اختيار است. مساله جبر و اختيار دير زمانى است كه انديشه بشر را به خود مشغول ساخته و مىتوان گفت; آغاز پيدايش اين انديشه با پيدايش بشر همراه بوده است; بدين معنا كه از آغاز آفرينش، انسان در انديشه كارهاى خود بوده است و انجام كارهايش از نتيجه فكر و توانايى خود او ناشى مىشود و به جاى ديگر وابسته نيست و يا اينكه در مقابل بگوييم دستسرنوشت انجام كارهاى او را رقم مىزند و با يك برنامهريزى دقيق از جايى ديگر به كار كشيده مىشود و آنچه از ازل براى او تعيين شده، همان مىشود و كوشش او به همان راه هدايت مىشود كه سرنوشت اوست.
اين انديشه در خداپرستان بيشتر مورد توجه قرار گرفت; زيرا اعتقاد به يك مبدا توانا كه آفرينش تمام جهان هستى از او و برگشت تمامى آنها به سوى اوست، اين انديشه را بارور كرد تا جايى كه يك دسته از مسلمانها چون نظر به قدرت نامتناهى خدا كردند، جبرى مذهب شدند و اعتقاد پيدا كردند كه آنچه در جهان هستى پديد مىآيد، همه از خداست و بشر كه داراى شعور و ادراك است در كارهاى خود اراده و اختيارى ندارد.
در برابر، دستهاى ديگر چون به نادرستى اين گفتار و پيامدهاى آن پى بردند - و از جمله آنكه بنابراين عقيده تمام مفاسد و جنايات را بايد به خدا نسبت داد و به او مستند ساخت و اين سنتبا عدالتخدا سازگار نيست - قائل به تفويض شدند; يعنى گفتند تمام كارهايى كه از بشر سر مىزند از اراده و اختيار خود اوست و هيچ گونه ارتباطى به خدا ندارد و دستگاه الهى پس از آفرينش تعطيل شده است.
اين دسته نيز به حقيقت نرسيده و دچار اشكالاتى شدند كه از جمله اثبات ناتوانى ذات مقدس بارى تعالى و قطع سلسله فيض از مبدا فياض مىباشد.
ليكن آنچه از سرچشمههاى علم الهى و منابع وحى ربانى و راهنمايان دينى مبين يعنى ائمه طاهرين عليهم السلام به ما رسيده است، عقيدهاى مستقل از آن دو عقيده است.
دو گوشه از آن دو عقيده را در يك عقيده جمع نموده و برزخى ميان آنها قرار داده استبه نام «الامر بين الامرين». توانايى بشر در تمام لحظات زندگى از آن خداست و تمام نيروهايى كه در انجام كار صرف مىگردد، از طرف حق تعالى افاضه مىشود و اين افاضه، دائم در جريان است و اگر يك لحظه قطع شود، هستى به نيستى مىگرايد و اوست كه هر زمانى بخواهد، مىتواند جريان فيض را قطع كند و هستى تمام موجودات را بگيرد.
هستى تمام موجودات همانند چراغى است كه براى روشنايى از مركز توليد برق كمك مىگيرد و اگر در يك لحظه سيم ارتباط ميان چراغ و مركز توليد برق قطع شود، چراغ خاموش مىشود. اگر نازى كند درهم فرو ريزند قالبها.
و با تمام اينها انسان داراى اراده و اختيار است و كارهاى خود را با فكر و انديشه خويش انجام مىدهد و در انجام كار خود آزاد است.
هر گروه، پيامد نامعقول و غلط دسته ديگر را به عنوان ضعف پندار او به رخ او مىكشيد. اشاعره به معتزله مىگفتند; عقيده به اراده در انسان، سبب تعطيل در كار خدا مىشود و يا براى خدا شريك قرار دادن است. معتزله هم به اشاعره مىگفتند; عقيده به جبر باعث مىشود كه تمام گناهان و جناياتى كه از انسانها سر مىزند، از خدا باشد و به او استناد داده شود.
و روشن است كه پيامد هر دو عقيده باطل و غلط است; ليكن شيعه با پذيرفتن عدالت در خدا و حسن و قبح ذاتى افعال، حق انتخاب و آزادى را از طرف خدا براى بشر پذيرفت و عقيده صحيح از ميان آن دو عقيده را كه از طرف امامان معصوم عليه السلام طرح شده بود، شعار خود قرار داد. آن عقيده به «لا جبر و لاتفويض بل امر بين الامرين» يعنى نه جبر درست است و نه تفويض و عقيده صحيح امرى ميان دو امر است; موسوم شد كه در پايان، توضيح آن خواهد آمد.
... ادامه دارد ...
ذكر علي عباده
اشهد ان لا اله الا الله
اشهد ان محمدا رسول الله
اشهد ان عليا ولي الله
محب ولايت
گروه علی ولی الله
گروه مكتب المهدي
No comments:
Post a Comment