7s7s3m3m group is the best حس حس عم عم  
 
 
 
 
برنامه ارسال مطالب اينجانب در هفته به شرح ذيل است :
 
روزانه    : ديدنيها
شنبه      : نبی شناسی
يكشنبه    : استدلالات حسنيه
دوشنبه    : اتفاق بر مهدی موعود (ع)
سه شنبه  : رهنمودها و دانستنيها
چهارشنبه : ديوان حافظ
پنج شنبه  : سيد عارف حسين حسينی
جمعه      : علت پراکندگی سادات
 
 
 
 
 
علت پراکندگی سادات در ممالک اسلامی
 
قسمت سوم
Calig12.JPG (43190 bytes)
 
 
 

 

عاقبت كار وليد هم مثل ديگر خلفاء جؤر در سال 96 هـ . ق بدرك واصل گرديد و مدت حكومت ظالمانه اش 9 سال و يكماه بود و بجاى او برادرش سليمان بتخت نشست، وى مردى پرخور و علاقه مند بزن بود كه در زمان او خالد بن عبدالله قسرى كه نمونه دوم حجاج در ظلم و جنايت بود را حاكم و فرماندار مكه باقى گذاشت و اين شخص جسارتهاى زيادى به ابراهيم خليل(ع) و سادات عظام مى نمود.

سليمان بن عبدالملك"موسى بن نصر" فاتح بزرگ عرب را كشت، وى كسى بود كه شهرهاي مغرب اندلس، اسپانيا و پرتغال كنون را فتح نمود، ولى سليمان او را بجهت اينكه درآمد جنگى را نگهدارى نكرده تا سليمان شاه گردد و زودتر بدست وليد داده است، كشت و همچنين"قتيبه بن مسلم" را كه فتحهاى او از شهرهاى فارس تا چين امتداد داشت،‌گردن زد و سبب قتل او اين بود، كه با وليد در عزل نمودن سليمان از ولايت عهدى موافقت كرده بود .

مسعودي نوشته است كه: سليمان بن عبدالملك در روز جمعه 20 صفر 99 از دنيا رفت و در همانروز عمر بن عبدالعزيز بجاى او برمسند حكومت تكيه زد.

عمر بن عبدالعزيز 39 سال عمر كرد، و قبر او در دير سمعان مشهور است، و مورد توجه مردم قرار گرفته و بلاى نبش قبور بنى اميه در زمان روى كار آمدن بنى عباس، متوجه او نشد.

بله، جاى تعجب نيست كه مردم بنى اميه را لعنت كنند و قبرشان را نبش و بدنشان را بسوزانند ولى براى عمر بن عبدالعزيز درود بفرستند، و باو تعظيم نموده و بزيارت قبرش بروند، زيرا اينها همه نتيجه اعمال است.

قبلا يادآور شديم كه معاويه لعن به امام علي(ع) را بنا گذاشت و دستور داد، كه مردم آنحضرت را لعن نمايند، و از او بيزارى بجويند و اين عمل بدست يزيد و مروان و عبدالملك و وليد رواج يافت! ولى عمر بن عبدالعزيز بود كه لعن بر علي(ع) را برداشت، و گفت بجاى لعن اين آيه را بخوانيد:(ان الله تأمر بالعدل و الاحسان وايتاء ذى القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغى يعظكم لعلكم تذكرون) و اين دستور را براى همه شهرهاي اسلامى نوشته و اين عمل يكى از وظائف گرديد و در ميان اجتماع رسوخ پيدا كرد، و به سبب اين عمل عمر بن عبدالعزيز را مدح فراوانى نمودند .

همچنين صدوق(ره) در كتاب"الخصال" نقل مى كند كه عمر بن عبدالعزيز فدك را به اولاد فاطمه(ع) باز گرداند و تسليم امام محمدباقر(ع) نمود كه بعد از فوت عمر بن عبدالعزيز دوباره به دستور يزيد بن عبدالملك باز پس گرفته شد و جنايت و خونريزى و حبس و شكنجه نسبت به اولاد علي(ع) شروع گرديد .

كم كم زمينه انقلاب و انفجار آشكار مى شد، جنايت بنى اميه مردم را احاطه كرده و از هر سو لعن و سرزنش متوجه بنى اميه شده بود كه بعد از به درك رفتن يزيد بن عبدالملك، جنايات و فشار مضاعف توسط خليفه بعدى يعنى هشام بن عبدالملك بر شيعيان و محبين اهلبيت افزون گرديد زيرا هشام مردى بخيل، خشن، جسور، ستمگر، سخنور و بيرحم بود و قدمى براى اصلاح اوضاع و اصلاح مفاسد برنداشت، خطاهاى بنى اميه را تقويت مي كرد و جنايتى به جنايات آنان مى افزود، به فرمانداران خود نوشت، نسبت به شيعه سخت گيرى نموده و آنها را تحت فشار قرار دهند، ‌دستور داد آثار آنان را محو و خون آنان را بريزند و از حقوق عمومى محرومشان كنند .

در همين زمان بود كه زيد بن علي(ع) بر عليه دستگاه خليفه ظالم هشام بن عبدالملك قيام نمود و بارشادتهاى خود لرزه اى بر اندام اموى افكند، اما چون تعداد لشكر او 300 نفر بيشتر نبود و از طرفى چون لشكر دشمن او فراوان بودند بر زيد مستولى شدند و او را شهيد نمودند كه سرانجام بدستور هشام جثه مباركه زيد را كه در وسط نهر آبى دفن كرده بودند بيرون آورده و برهنه و عريان بدار كشيدند و پس از آن با يوسف بن عمر ثقفي فرماندار آنروز بصره و كوفه نوشت تا جثه شريف او را به آتش بسوزانند و خاكسترش را برباد دهند و يوسف امر هشام را انجام داده تا اينكه يحيى پسر زيد در خراسان به خونخواهى پدر خود در زمان خلافت وليد بن يزيد بن عبدالملك قيام نمود، و سرانجام طى نبرد شديد شربت شهادت نوشيد، و در قريه(ارغوي) بين مرو و بلخ بدين قساوت كه سر او را هم از تن جدا كرده و تن شريفش را بر دروازه شهر جوزجان بدار آويختند، و پيوسته بدار آوريخته بود تا اركان سلطنت اموى متزلزل گرديد و ابومسلم خراسانى جسد او را به زير آورده به خاك سپرده و قاتل او را هم به درك رسانيد كه خروج"زيد و پسرش يحيي" بيش از پيش كينه امويان را تحريك نمود و تا زمانيكه خلافت داشتند در پي آزار بنى هاشم بر آمده و درباره آنها از هيچ شكنجه، حبس و غارت امولشان فروگذار نمي كردند.

بر اثر اين مظالم و فجايع بود كه دودمان شريف نبوى و سادات عظام آنهائيكه توانستند جان به سلامت به دربرند پنهانى و در تاريكى شبها خود را از مقر خلافت بنى اميه دور مي كردند و بطور ناشناس به اطراف كشور اسلامى پراكنده مى گرديدند.

 

 

 

 

My email : MRNP_IBM@YAHOO.COM

 
 
 گروه علی ولی الله