مقصر امام بود که انقلاب کرد! اصلاً مقصر، ابوتراب بود...
آن روزها، در «بيمارستان نجميه» وقتي «ماما» خبر آورد که «سميه» صحيح و سالم به دنيا آمده است، مادر نخنديد. اشکش از شوق به دنيا آمدن سميه نبود، واقعا داشت گريه ميکرد، ضجه ميزد، آخر دقايقي پيش، از راديو، با همين گوشهاي خودش، که آن زمان «سمعک» نداشت، خبر شهادت همسرش را شنيد...
خدا رحمت کند شهيد «سعيد شاهدي» را، به شلمچه ميگفت «شلم»، و تکيه کلامش اين بود: «برادر، شلم کجا بودي؟!». «علي مطهري» شلم نبود. استاد شهيد ميگفت: جهاد در راه خدا، لياقت ميخواهد. بعضيها ماندند در تهران، تا ذخيرهاي باشند براي فرداي انقلاب، تا در روز مبادا به بازي بيايند و سردار جبهه فرهنگي باشند! چه بسيار که قرار بود بهعنوان «ذخيره طلايي» به بازي بيايند، اما بازي خوردند. و به جاي گل زدن به بيبيسي، نقش «غضنفر» را بازي کردند، و در شرايطي که دروازهبان ما، يکي از دستهايش را، در مرحله اول عمليات بيتالمقدس، از دست داده بود، توپ را درون دروازه خودي کردند، تا بيطرفيشان را به «فيفا» ثابت کنند.
من يک سوال دارم؛ اين منافقين، اين آشوبگران خداجو، عاشوراي سال گذشته هم، در همين تهران بودند، امسال زير عباي چه کسي، زبانشان دراز شد؟ و از وراي کدام نامه سرگشاده ، پايشان به خيابان انقلاب باز شد؟ و اين غائله آغاز شد؟ چرا هيچکس در مناظره، اين پرسشها را مطرح نميکند؟! آقاي ضرغامي! اگر مردي، مرا به رسانه ملي دعوت کن، زبان من «سرخ» است، و سر سبز اموي را بر باد ميدهد.
هنوز بايد مناظره کرد! بگو شيخ بيايد «رو به فردا»، با «آراي باطله» مناظره کند. سادهاي تو چقدر شيخ! جواد هم ، به جاي «اطاعت» از تو، به موسوي رأي داد!!
آقاي مطهري! مقصر احمدينژاد نبود که در مناظره آن حرفها را زد، مقصر امام بود که انقلاب کرد. مقصر، امام بود که قائممقامش را، با ادبياتي بدتر از احمدينژاد، خلع کرد. مقصر، امام بود که ولايت فقيه را، ولايت انبيا ميدانست. اصلاً مقصر، ابوتراب بود، که به جاي ميانهروي، طلحه و زبير را از خود طرد کرد، و در مناظره با «عقيل»، آهن گداخته به دستش نهاد. و در مناظره بعدي، شمع بيتالمال را خاموش کرد...
مرد، مولاي ماست که خيمه انقلاب را سرپا نگه داشته. مولاي ما، امام را دوست دارد، نه بالاشهر را. حسينيه جماران را دوست دارد، اما به اين بهانه نياوران نيامد، ويلانشين نشد.
ما تند نرفتهايم، شما زيادي آرام ميآييد. شما حتي از مادر «شهيد کارور» که 75 سال دارد و کمرش قوز کرده و آرتروز دارد، آهستهتر راه ميرويد. با همه اين احوال، 9 دي آمد خيابان انقلاب. آقايان! مالکاشتريهاي خوبي باشيد، و فقط به خاطر رسيدن به مصر، گامهايتان تند نشود! و تنها وقتي نامزد رياست جمهوري هستيد، نطقتان باز نشود. مالک، ملک و املاک نداشت، مالکِ اموالش نبود، مالکِ نفسش بود. يکي از محافظانتان را مأمور کنيد که به جاي جسمتان، مراقب نفستان باشد...
متن کامل
آن روزها، در «بيمارستان نجميه» وقتي «ماما» خبر آورد که «سميه» صحيح و سالم به دنيا آمده است، مادر نخنديد. اشکش از شوق به دنيا آمدن سميه نبود، واقعا داشت گريه ميکرد، ضجه ميزد، آخر دقايقي پيش، از راديو، با همين گوشهاي خودش، که آن زمان «سمعک» نداشت، خبر شهادت همسرش را شنيد...
خدا رحمت کند شهيد «سعيد شاهدي» را، به شلمچه ميگفت «شلم»، و تکيه کلامش اين بود: «برادر، شلم کجا بودي؟!». «علي مطهري» شلم نبود. استاد شهيد ميگفت: جهاد در راه خدا، لياقت ميخواهد. بعضيها ماندند در تهران، تا ذخيرهاي باشند براي فرداي انقلاب، تا در روز مبادا به بازي بيايند و سردار جبهه فرهنگي باشند! چه بسيار که قرار بود بهعنوان «ذخيره طلايي» به بازي بيايند، اما بازي خوردند. و به جاي گل زدن به بيبيسي، نقش «غضنفر» را بازي کردند، و در شرايطي که دروازهبان ما، يکي از دستهايش را، در مرحله اول عمليات بيتالمقدس، از دست داده بود، توپ را درون دروازه خودي کردند، تا بيطرفيشان را به «فيفا» ثابت کنند.
من يک سوال دارم؛ اين منافقين، اين آشوبگران خداجو، عاشوراي سال گذشته هم، در همين تهران بودند، امسال زير عباي چه کسي، زبانشان دراز شد؟ و از وراي کدام نامه سرگشاده ، پايشان به خيابان انقلاب باز شد؟ و اين غائله آغاز شد؟ چرا هيچکس در مناظره، اين پرسشها را مطرح نميکند؟! آقاي ضرغامي! اگر مردي، مرا به رسانه ملي دعوت کن، زبان من «سرخ» است، و سر سبز اموي را بر باد ميدهد.
هنوز بايد مناظره کرد! بگو شيخ بيايد «رو به فردا»، با «آراي باطله» مناظره کند. سادهاي تو چقدر شيخ! جواد هم ، به جاي «اطاعت» از تو، به موسوي رأي داد!!
آقاي مطهري! مقصر احمدينژاد نبود که در مناظره آن حرفها را زد، مقصر امام بود که انقلاب کرد. مقصر، امام بود که قائممقامش را، با ادبياتي بدتر از احمدينژاد، خلع کرد. مقصر، امام بود که ولايت فقيه را، ولايت انبيا ميدانست. اصلاً مقصر، ابوتراب بود، که به جاي ميانهروي، طلحه و زبير را از خود طرد کرد، و در مناظره با «عقيل»، آهن گداخته به دستش نهاد. و در مناظره بعدي، شمع بيتالمال را خاموش کرد...
مرد، مولاي ماست که خيمه انقلاب را سرپا نگه داشته. مولاي ما، امام را دوست دارد، نه بالاشهر را. حسينيه جماران را دوست دارد، اما به اين بهانه نياوران نيامد، ويلانشين نشد.
ما تند نرفتهايم، شما زيادي آرام ميآييد. شما حتي از مادر «شهيد کارور» که 75 سال دارد و کمرش قوز کرده و آرتروز دارد، آهستهتر راه ميرويد. با همه اين احوال، 9 دي آمد خيابان انقلاب. آقايان! مالکاشتريهاي خوبي باشيد، و فقط به خاطر رسيدن به مصر، گامهايتان تند نشود! و تنها وقتي نامزد رياست جمهوري هستيد، نطقتان باز نشود. مالک، ملک و املاک نداشت، مالکِ اموالش نبود، مالکِ نفسش بود. يکي از محافظانتان را مأمور کنيد که به جاي جسمتان، مراقب نفستان باشد...
متن کامل
__._,_.___
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام
http://groups.yahoo.com/group/Ali_valiyollah
به دوستداران اميرالمومنين علي (ع) بشارت رستگاري باد.از شما بزرگواران دعوت مي شود تحقيقات و مطالب و آيات و روايات پيرامون ايشان و سلاله پاكش را براي اين گروه ارسال دارند تا شيعيان ايشان از آن بهره مند گردند . از آنجا كه گروه آزاد است خواهشمند است در ارسال مطالب دقت فرماييد
التماس دعا
دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت
http://groups.yahoo.com/group/Ali_valiyollah
به دوستداران اميرالمومنين علي (ع) بشارت رستگاري باد.از شما بزرگواران دعوت مي شود تحقيقات و مطالب و آيات و روايات پيرامون ايشان و سلاله پاكش را براي اين گروه ارسال دارند تا شيعيان ايشان از آن بهره مند گردند . از آنجا كه گروه آزاد است خواهشمند است در ارسال مطالب دقت فرماييد
التماس دعا
دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت
.
__,_._,___
No comments:
Post a Comment