استدلالات حسنيه قسمت چهارم سپس حسنيه رو به علماي حاضر در مجلس كرد و گفت : آيا معترف هستيدكه پيامبر ما با فضيلت ترين انبياء بود ؟ علما گفتند بله معترفيم . بعد از اين اقرار ، حسنيه رو به ابراهيم كرد و گفت : اي ابراهيم آيا اين آية قرآن را قبول داري كه خداوند در روز مباهله در آن از علي به نفس رسول الله ياد كرده است « قل تعالوا ندع ابناء نا و ابنائكم و نسائنا ونسائكم و انفسنا و انفسكم … ». اگر در اين مورد سخني داري بگو تا تو را با انواع تفاسير ملزم كنم . ابراهيم گفت حاشا كه من انكار نمايم و مخالفتي داشته باشم. حسنيه گفت : پس اي بي انصاف ، اي دشمن دين و معاند خاندان طيبين! بعد از آنكه قايل به قرآن شدي و حديث را پذيرفتي و با آنكه علي نَفْسِ رسول خداست، پس چرا اعتراف نميكني كه علي سابق الاسلام است و چرا اسلام او را اعتباري نيست ؟ پس چرا اعتراف نمي كني كه او افضل اوصياء است ؟! حال آنكه ابراهيم (ع) كه جد وي بود و موسي و عيسي در حال ولادت تكلم نمودند و ايمان آوردند و خداوند به آنها نبوت داد ( منظور حضرت عيسي است كه در كودكي اعلام نبوت كرد ) و همچنين نبوت داد به يحيي در حاليكه طفلي بيش نبود. پس چرا اسلام علي را قبول نداري كه برادر و پسرعموي رسول خدا بود و دين اسلام بوسيله او قائم شد و كمر راست كرد. و خود شما آياتي از قرآن مي دانيد كه همگي در حق امير المؤمنين ، علي بن ابي طالب ، عليه السلام و خاندانش نازل شده است . اي ابراهيم بن خالد! خداوند علي را ولي خود خوانده و رسول اكرم ضربت علي را در غزوه خندق برتر از عبادت جن و انس مي داند و ناقل حديث تشبيه شمائيد كه رسول خدا فرمودند : «من ارادان ينظر الي ادم في علمه و الي نوح في تقواه و الي ابراهيم في حلمه و الي موسي في هيبته و الي عيسي في عبادته فلينظر الي علي بن ابي طالب » و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) صفت چندين پيامبر اولوالعزم را در او جمع كرد و علي را داراي همة اين صفات دانست و علي افضل است بعد از رسول اكرم از همه انبياء ، و محبوبترين خلائق است نزد خداوند بعد از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ( چه خوش گفته است شاعر خوش ذوق كه : هم آدم و هم شيث و هم ادريس و هم الياس | هم صالـــح پيغمبــــر و داود ، علــي بود | هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم ايوب | هم يوسف و هم يونس و هم هود ، علي بود | موســـي و عـــصا و يــد بيـــضاء و نبــوت | در مصــــر به فرعــون كه بنمود علي بود) | اي ابراهيم بن خالد عوني ! چرا مضايقه مي كني در آنكه ايمان علي در طفوليت معتبر است و اي ابراهيم چرا معترف نمي شوي بدانكه امير المؤمنين در حال طفوليت امامت يافت و همان موقع بود كه وصي ، وزير و خليفه رسول خدا شد ؟! اي ابراهيم ! جميع مسلمانان همگي در اين قول متحدند كه علي يك لحظه هم به خدا شرك نورزيد و از همان كودكي و اوان طفوليت موحد بود ، در حاليكه ابوبكر بعد از چهل سال به سر بردن در آئين جاهليت مسلمان شد. با اين حال و اوصافي كه از پيامبر در مورد علي برايت گفتم باز علي را سابق الاسلام نمي داني و ابوبكر را سابق مي داني ؟ واي به حالت! مگر قول قرآن را در مورد عصمت اهل بيت پيامبر نشنيده اي كه مي فرمايد: انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت (وام السلمه همسر پيامبر بارها مي گفت كه اهل پيامبر همان خانواده او يعني علي ، همسرش و فرزندانشان حسن و حسين مي باشند). ابراهيم بن خالد كه دچار مرض قولنج شده بود ، ساكت نشسته بود و سرافكنده به سخنان حسنيه گوش مي داد وقتي سخنان حسنيه تمام شد گفت : از اين مسئله در گذشتيم (شما را به خدا عناد بي جهت اين ناصبي ها را ببنديد.) ... ادامه دارد ... |
No comments:
Post a Comment