Quran Interactive Recitations - Click below

Monday, November 9, 2009

¤ Ali Valiyollah Group ¤ عمار ...

 



! " " !



--- On Mon, 11/9/09, masoome amighpey <amighpey@yahoo.com> wrote:

From: masoome amighpey <amighpey@yahoo.com>
Subject: عمار ...
To: yas_mohajer@yahoo.com, rosaeidi@yahoo.com, "soode Moghaddam" <aghli2@yahoo.com>, "samane marvi" <s1_marvi@yahoo.com>, "sars" <sarah_khoeini@yahoo.com>, sn_60935@yahoo.com, somaiieh_ghoraeian@yahoo.com, "leila farrokhiyan" <lfarokh@yahoo.com>, "karimi" <karimi-l@ncc.org.ir>, zand2004@yahoo.com, nf_pardis@yahoo.com, m.barzegar@gmail.com, lahzehayefarda@yahoo.com, tb.managhebi@gmail.com, nezami_1383@yahoo.com
Date: Monday, November 9, 2009, 8:47 AM

19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در بیست و دوم مهر ماه امسال(1388) حضرت آقاي علامه حسن زاده آملي (روحی فداه)در

 جلسه عمومی که داشتند و برای عده ای از مشتاقین کمال سخنانی ایراد فرمودند یکی از

 نکاتی که فرموده بودند این است:(که ان شاءالله سر لوحه کار ما قرار بگیرد):

گوشهایتان تنها به کلام رهبری

 باشد چون گوش ایشان به کلام حجه ابن الحسن (عج) است .

( جلسه عمومی 22 مهر ماه 1388منبع: سایت تجلی اعظم

 

**********************************************************

 

 

غم سقوط نخبگان و بشارتهای الهی!

وقتی خطبه های نمازجمعه ۱۰ سال پیش را خواندم انگار وضع همین امروز ما بود که آقا ده سال پیش تبیین کرده بودند.هر چند این وضعیت هر روزه انقلاب است یک عده از کاروان انقلاب ریزش می کنند و عده ای دیگر رویش انقلاب هستند.آری غم بزرگی است اما بشارتهای الهی زیاد است.

 گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در نمازجمعه۲۶/۹/۷۸

 *غم بزرگ اين است كه بعضى عناصرى كه هيچ سودى در سلطه امريكا بر اين كشور ندارند، از روى غفلت و اشتباه و ضعفها و عقده‏ها، براى سلطه امريكا بر اين كشور تلاش مى‏كنند! البته اشخاص مختلفند؛ بعضيها عقده‏اى دارند؛ بعضيها كينه‏اى دارند؛ بعضيها گله‏اى از كسى دارند؛ براى خاطر دستمالى، قيصريه را آتش مى‏زنند؛ به‏خاطر يك دشمنى و يك كينه شخصى و يك محروميت از فلان مسؤوليت كه مايل بوده به او بدهند و مثلاً نشده و به‏خاطر يك اشتباه در فهم، مى‏بينيد كه حرفى مى‏زنند، اقدامى مى‏كنند، موضعى مى‏گيرند و كارى مى‏كنند كه به ضرر تمام مى‏شود و در خدمت دشمن قرار مى‏گيرند!

**دل انسان غمگين مى‏شود و مى‏شكند به‏خاطر اين‏كه چرا كسانى كه نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمّه معصومين زدند، حالا طورى مشى كنند كه اسرائيل و امريكا و سيا و هركسى كه در هر گوشه دنيا با اسلام دشمن است، برايشان كف بزنند! اين، انسان را غصّه‏دار مى‏كند. ولى به شما عرض كنم، بشارتهاى الهى اين‏قدر زياد است كه هر غمى را از دل پاك مى‏كند. بشارتهاى الهى خيلى زياد است. نبايد خيال كرد كه اگر چهار نفر آدمى كه سابقه انقلابى دارند، از كاروان انقلاب كنار رفتند، پس انقلاب غريب ماند. نه آقا، همه انقلابها، همه فكرها، همه جريانهاى گوناگون اجتماعى، هم ريزش دارند، هم رويش دارند؛ ريزش در كنار رويش.

***شما به صدر اسلام نگاه كنيد، ببينيد آن كسانى‏كه در دوران غربت اسلام و غربت على، از اميرالمؤمنين دفاع كردند، چه كسانى بودند؟ اينها سابقه‏داران اسلام نبودند. سابقه‏داران اسلام، جناب طلحه و جناب زبير و جناب سعدبن‏ابى وقّاص و امثال اينها بودند. بعضى از اينها على را تنها گذاشتند؛ بعضى از اينها در مقابل على ايستادند. اينها ريزشها بودند. اما رويش كدام است؟ رويش، عبداللَّه‏بن‏عبّاس است؛ محمّدبن‏ابى‏بكر است؛ مالك اشتر است؛ ميثم تمّار است. اينها رويشهاى جديدند. اينها كه در زمان پيامبر نبودند؛ اينها در همان دوران غربت اسلام روييدند؛ اينها نهالهاى تازه‏اند. شما ببينيد يك مالك اشتر در همه تاريخ اسلام چقدر مؤثّر است. بله؛ ممكن است كسانى ريزش پيدا كنند كه البته مايه تأسّف است. وقتى به اميرالمؤمنين شمشير زبير را دادند، گريه كرد. همان‏طور كه گفتم، غصّه دارد. غصّه دارد كسانى ريزش پيدا كنند كه يك روز پاى سفره انقلاب، پاى سفره امام زمان، پاى سفره اسلام و قرآن نشستند و نان و نمك اسلام را خوردند؛

****اما در كنار آن ريزشها، مالك اشترها هستند؛ عبداللَّه‏بن‏عباسها هستند. اميرالمؤمنين هرجا در ميدانهاى جنگ احتياج به زبان داشت، عبداللَّه‏بن‏عباس مى‏رفت و اميرالمؤمنين را يارى مى‏كرد. هرجا احتياج به شمشير داشت، مالك اشتر بود. مثل مالك اشتر، مثل عبداللَّه‏بن‏عباس، مثل محمّدبن‏ابى‏بكر - مثل اين رجال - نه يكى، نه ده نفر، نه هزار نفر كه هزاران نفر بودند. اين‏طور نيست كه شما خيال كنيد حالا چهار نفر آدمى كه از راه برگشتند و نيرويشان تمام شد، معنايش اين است كه نيروى اين گردونه عظيم تمام شده است. نه آقا؛ بعضيها در بين راه قوّه‏شان تمام مى‏شود. بله؛ ضعيفترها وسط راه آذوقه‏شان تمام مى‏شود. يك نفر از مشهد حركت كرده بود كه با كاروانى به كربلا برود. به خواجه اباصلت كه رسيدند - كسانى كه به مشهد رفته‏اند، مى‏دانند كه خواجه اباصلت كجاست - گفت ما كه خرجيمان تمام شد! بعضيها خرجيشان در خواجه اباصلت تمام مى‏شود؛ بعضيها خرجيشان بين راه تمام مى‏شود؛ بعضيها دو سه كيلومتر مى‏آيند، بعد خرجيشان تمام مى‏شود! اين همان ارتجاع و برگشتن است. اين افتخار نيست؛ اين ننگ است؛ اين بريدن است؛ اين از راه ماندن است؛

 

 

 

روایت پخش نشده مقام معظم رهبری از روشنگری عمار یاسر در حوادث اخیر

هر سال در ایام شعبان، یک دیدار در حسینیه امام خمینی انجام می شود که نگاه دوربین های صدا و سیما از آن محروم می ماند و آن هم دیدار خدمتگزاران دفتر مقام معظم رهبری با ایشان است. فرمایشات آقا در دیدار هر ساله عمدتا راجع به مراقبت در انجام وظایف کاری و تشکر از خانواده های خدمتگزاران است و البته به تناسب ایام شعبان، توصیه های اخلاقی ایشان حقیقتاً جان و دل مستعمین را حیات می بخشد.

البته امسال علاوه بر این دیدار ، دیدار دیگری نیز در حسینیه امام خمینی در ایام ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و در جمع مداحان اهل بیت انجام شد که متاسفانه مشروح آن از تلویزیون پخش نشد و مورد الطاف سانسوری صداوسیما قرار گرفت. حضرت آقا در آن دیدار در خصوص انتخابات فرموده بودند: «الحمدلله هم انتخابات خوبی بود و هم انتخاب ، انتخاب خوبی بود.»

اما در دیدار  امسال خدمتگزاران ، ایشان در مورد نصرتها و وعده های خداوند از ابتدای انقلاب اشاره کردند و به بصیرت پرداختند و ابعاد آن را تشریح کردند. چند مطلب ایشان برای بنده خیلی جذاب بود که عیناً آنها را می آورم تا همه بهره ببرند. انتخاب تیتر مطالب از خود بنده است.(حضور بنده نیز به واسطه خدمتگزاری نبود ما که این لیاقت رو نداریم به خاطر لطف دوستان بود دیگه!!)

 ۱- منافقین نماز شب خوان!

«بصيرت خودتان را بالا ببريد، آگاهى خودتان را بالا ببريد. من مكرر اين جمله‏ى اميرالمؤمنين را به نظرم در جنگ صفين در گفتارها بيان كردم كه فرمود: «الا و لايحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».ميدانيد، سختى پرچم اميرالمؤمنين از پرچم پيغمبر، از جهاتى بيشتر بود؛ چون در پرچم پيغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زير پرچم اميرالمؤمنين دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را ميزد كه دوست ميزند؛ همان نماز جماعت را كه تو اردوگاه اميرالمؤمنين ميخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفين و نهروان - ميخواندند. حالا شما باشيد، چه كار ميكنيد؟ به شما ميگويند: آقا! اين طرفِ مقابل، باطل است. شما ميگوئيد: اِ، با اين نماز، با اين عبادت! بعضى‏شان مثل خوارج كه خيلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خيلى. اميرالمؤمنين از تاريكى شب استفاده كرد و از اردوگاه خوارج عبور كرد، ديد يكى دارد با صداى خوشى ميخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّيل» - آيه‏ى قرآن را نصفه شب دارد ميخواند؛ با صداى خيلى گرم و تكان دهنده‏اى - يك نفر كنار حضرت بود، گفت: يا اميرالمؤمنين! به به! خوش به حال اين كسى كه دارد اين آيه را به اين قشنگى ميخواند. اى كاش من يك موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت ميرود؛ حتماً، يقيناً؛ من هم با بركت او به بهشت ميروم. اين گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد كه دشمنان كشته شدند و مغلوب شدند، اميرالمؤمنين آمد بالاسر كشته‏هاى دشمن، همين طور عبور ميكرد و ميگفت بعضى‏ها را كه به رو افتاده بودند، بلندشان كنيد؛ بلند ميكردند، حضرت با اينها حرف ميزد. آنها مرده بودند، اما ميخواست اصحاب بشنوند. يكى را گفت بلند كنيد، بلند كردند. به همان كسى كه آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: اين شخص را ميشناسى؟ گفت: نه. گفت: اين همان كسى است كه تو آرزو كردى يك مو از بدن او باشى، كه آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناك ميخواند! اينجا در مقابل قرآن ناطق، اميرالمؤمنين (عليه افضل صلوات المصلّين) ميايستد، شمشير ميكشد! چون بصيرت نيست؛ بصيرت نيست، نميتواند اوضاع را بفهمد.»

 ۲- نقش عمار یاسر در وقایع اخیر!

«يكى از كارهاى مهم نخبگان و خواص، تبيين است؛ حقائق را بدون تعصب روشن كنند؛ بدون حاكميت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوينده. اينها مضر است. جناح و اينها را بايد كنار گذاشت، بايد حقيقت را فهميد. در جنگ صفين يكى از كارهاى مهم جناب عمار ياسر تبيين حقيقت بود. چون آن جناح مقابل كه جناح معاويه بود، تبليغات گوناگونى داشتند. همينى كه حالا امروز به آن جنگ روانى ميگويند، اين جزو اختراعات جديد نيست، شيوه‏هاش فرق كرده؛ اين از اول بوده. خيلى هم ماهر بودند در اين جنگ روانى؛ خيلى. آدم نگاه ميكند كارهايشان را، مى‏بيند كه در جنگ روانى ماهر بودند. تخريب ذهن هم آسانتر از تعمير ذهن است. وقتى به شما چيزى بگويند، سوءظنى يك جا پيدا كنيد، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاك كردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‏افكنى ميكردند، سوء ظن را وارد ميكردند؛ كار آسانى بود. اين كسى كه از اين طرف، خودش را موظف دانسته بود كه در مقابل اين جنگ روانى بايستد و مقاومت كند، جناب عمار ياسر بود، كه در قضاياى جنگ صفين دارد كه با اسب از اين طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى ميرفت و همين طور اين گروه‏هائى را كه - به تعبيرِ امروز، گردانها يا تيپهاى جدا جداى از هم - بودند، به هر كدام ميرسيد، در مقابل آنها مى‏ايستاد و مبالغى براى آنها صحبت ميكرد؛ حقائقى را براى آنها روشن ميكرد و تأثير ميگذاشت. يك جا ميديد اختلاف پيدا شده، يك عده‏اى دچار ترديد شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را بسرعت آنجا ميرساند و برايشان حرف ميزد، صحبت ميكرد، تبيين ميكرد؛ اين گره‏ها را باز ميكرد.»

 ۳- بی بصیرتی بعضی  های اصولگرا!

«نقش نخبگان و خواص هم اين است كه اين بصيرت را نه فقط در خودشان، در ديگران به وجود بياورند. آدم گاهى مى‏بيند كه متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‏بصيرتى‏اند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند. يك حرفى يكهو به نفع دشمن ميپرانند؛ به نفع جبهه‏اى كه همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نيستند، نيت بدى هم ندارند؛ اما اين است ديگر. بى‏بصيرتى است ديگر.»

 

 

 

 

 


__._,_.___
������ ���� �� ���� ���� � ��� � ��� �������:
����� ���� �� ��� ���� ���� ������ ������ , � ������ ������� , � ������ ������� , � ������ ��� ����� ����� , ���� ����� ������� , � ��� ����� ������� ,����� ���� , � ������ ������� , �� ��� ��� �� ��� ��� �� ����� �� ��� ��� ����� , ((1)) .
������ ��� ����� ���� �� ���� � �с��� ����� , �� ����� ����� ����� ��ѐ ����� , �� �� ������� ����, ������� ����� , ����� �� ����� ����� ���� ������ ����� , ����� ����� ���ܐ��� �� ��� �� �� ����� ����� ����, � ��� �������� ���, ������ ���� �� ����� �� �� ��� �����, ����� ������ � �� ����� �� ����� �� ����� �� ������ ��� ���� �� ��� ���� , ����� ����ϐ��� ����� ���� ��� .

http://groups.yahoo.com/group/Ali_valiyollah

�� ��������� ������������ ��� (�) ����� ��ʐ��� ���.�� ��� ��ѐ����� ���� �� ��� ������� � ����� � ���� � ������ ������� ����� � ����� ���� �� ���� ��� ���� ����� ����� �� ������ ����� �� �� ���� ��� ����� . �� ���� �� ���� ���� ��� �������� ��� �� ����� ����� ��� �������
     ������ ���
��������� ��� ��� ���� � �����
.

__,_._,___

No comments:

Post a Comment

Blog Archive