Quran Interactive Recitations - Click below

Thursday, May 21, 2009

¤ Ali Valiyollah Group ¤ Ranj Haye Zahra(s.a)....



! " " !



--- On Wed, 7/9/03, mmnd <mmnd@tebyan.org> wrote:

From: mmnd <mmnd@tebyan.org>
Subject: д ┌єсЎэ°ё цєсЎэ°ї ╟ссх д Ranj Haye Zahra(s.a)....
To: "Group-Entezar" <Entezar-e-Yar@yahoogroups.com>
Date: Wednesday, July 9, 2003, 1:25 PM


Baraye didan FARSI :
1)ruye matn rast(right) click konid
va dar menu baz shode :
Encoding
sepas:
az ghesmate Encoding > More > Unicode(UTF-8)
ra Entekhab konid...
2) View => Encoding => More => Unicode(UTF-8)
 
 
 
سلام علیکم ... این مطلب را حتما بخوانید ... براحتی میتوانید تمامی آنرا در مدت کمتر از 10 دقیقه بخوانید ... التماس دعا
 
 
 
فاطمه و على عليهما السلام دو يار همراه و دو ستاره آسمانى‏اند كه براى نشان دادن راه آسمان چند روزى به زمين آمدند و سپس به آسمان بازگشتند . آن دو يار مهربان، نامهربانى‏ها و بي مهرى‏هاى بى حسابى از خاكيان ديدند و بزرگوارانه از كنار مزاحمت‏هاى شب پره‌هاي مزاحم گذشتند . از اين بى مهرى‏ها و مزاحمت‏ها، حكايات فراوانى گفته‏اند و شنيده‏ايم، اما در اين اوراق معدود، برآنيم تا از زبان تنها همتاى زهرا، گوشه‏اى اندك از تلخى‏هاى رفته بر آن عزيز را بخوانيم و بدانيم . پيش از ذكر اين تلخى‏ها، جملاتى چند در بلنداى مقام آن زهره درخشنده را از زبان على عليه السلام نقل مى‏كنيم و سپس به بيان رنج‏هاى حضرت زهراسلام الله عليها  مى‏پردازيم.
 
فاطمه، برترين بانو
معاويه در نامه‏اى كه به امام على عليه السلام مى‏نويسد، به فخر فروشى در مقابل امام مى‏پردازد . امام در پاسخ به نامه او، به بيان فضيلت‏هاى بنى هاشم و فضيحت‏هاى بنى اميه مى‏پردازد:
«وانى يكون ذلك كذلك، ومنا النبى ومنكم المكذب ومنا اسد الله ومنكم اسد الاحلاف ومنا سيدا شباب اهل الجنة ومنكم صبية النار ومنا "خير نساء العالمين" ومنكم حمالة الحطب فى كثير مما لنا وعليكم(1( .
شما چگونه و كجا
با ما برابريد! كه از ميان ما پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و دروغزن (ابوجهل) از شما است، و اسد الله (حمزه سيد الشهدا) از ما و اسد الاحلاف (شير سوگندها; اسد بن عبد العزى) از شما، و از ماست دو سيد جوانان اهل بهشت (حسن عليه السلام و حسين عليه السلام ) و از شما است كودكانى(2) كه آتش نصيب آنان گرديد . و از ما است ‏بهترين زنان جهان (فاطمه سلام الله علیها) و از شماست آن كه هيزم كشد براى دوزخيان (ام جميل همسر ابى لهب)(3) وبيش از اين ما را فضيلت‏ها و شما را فضيحت‏ها است » .
 
على و فاطمه عليهما السلام از زبان يكديگر
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله پس از ازدواج حضرت على و فاطمه عليهما السلام و سپرى شدن مراسم عروسى، ابتدا از على عليه السلام پرسيدند: همسرت فاطمه عليها السلام را چگونه يافتى؟ امام پاسخ داد: «نعم العون على طاعة الله; در اطاعت كردن از خدا خوب يار و ياورى است .» سپس از دختر خود، فاطمه عليها السلام پرسيدند: شوهرت را چگونه يافتى؟ آن حضرت پاسخ داد: «خير بعل; بهترين شوهر است » 4 .
 
زحمات فاطمه عليها السلام در منزل
به دنبال تقسيم كار پيامبر صلى الله عليه و آله بين حضرت زهرا عليها السلام و على عليه السلام و واگذارى كارهاى داخل منزل به فاطمه عليها السلام، گرچه على عليه السلام نيز در كمك به همسرش از هيچ كوششى دريغ نمى‏كرد، اما در عين حال انجام تمام كارهاى منزل براى فاطمه عليها السلام بارى گران بود . براى كاهش زحمت‏هاى منزل، على عليه السلام راه حلى به فاطمه پيشنهاد مى‏كند . آن حضرت بعدها اين ماجرا را چنين نقل فرمود: «فاطمه زهرا عليها السلام، عزيزترين عزيزان رسول خدا صلى الله عليه و آله در خانه من بود . فاطمه عليها السلام آنقدر با آسياب آرد كرد تا دست هايش پينه بست و آنقدر از چاه آب كشيد كه اثر آن بر سينه‏اش باقى مانده بود و به اندازه‏اى خانه را روبيد تا اينكه لباس هايش غبار آلود شد، و آن قدر زير ديگ آتش بر افروخت تا لباسش كثيف و گرد آلود گرديد و به همين علت، به سختى و زحمت افتاد . روزى شنيدم چند غلام خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آورده‏اند . به فاطمه گفتم: وقتى خدمت پدر رفتى از او خادمى بخواه تا در كارها مدد رسان تو باشد و از اين همه رنج و محنت آسوده شوى .

فاطمه زهرا
عليها السلام خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت . ملاحظه كرد كه گروهى با ايشان مشغول بحث و گفت و گو هستند . لذا بدون اينكه با پدر سخنى بگويد از شرم و حيا بازگشت . چون رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏دانست كه فاطمه عليها السلام براى حاجت و نيازى مراجعه كرده است، خود به منزل ما آمد . ما در بستر استراحت‏بوديم، وى بالاى سر فاطمه عليها السلام نشست و فاطمه عليها السلام از جهت‏شرم و حيا سر خود را زير رخت‏خواب كرد .

حضرت فرمود: فاطمه جان! براى چه منظورى نزد من آمدى؟ او دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساكت‏بود .

عرض كردم: اى رسول خدا! من علت را براى شما عرض مى‏كنم . فاطمه آن قدر سنگ آسياب را چرخانده كه دستش پينه بسته و آن قدر آب كشيده كه بر سينه‏اش اثر آن باقى مانده و آن قدر خانه را جاروب كرده كه لباسش خاك آلود شده، و آن قدر آتش در زير ديگ افروخته كه پيراهن او كثيف شده و بوى دود گرفته است . شنيديم كه غلامان و خادمان چندى را خدمت‏شما آوردند، به فاطمه
عليها السلام گفتم: به سراغ پدر خود رفته، از ايشان خدمت كارى بخواه تا تو را كمك كند .

رسول خدا
صلى الله عليه و آله فرمود: «الا ادلكما على خير مما سالتما . اذا اخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا وثلاثين وتسبحا ثلاثا وثلاثين وتحمدا ثلاثا وثلاثين فهو خير لكما من خادم يخدمكما; شما را از مطلبى آگاه كنم كه براى شما از خادمى كه خواستيد بهتر است .. وقتى از خواب برخاستيد (دربعضى روايات است وقتى به رختخواب رفتيد) سى و چهار مرتبه«الله اكبر» ، سى و سه بار «الحمد لله‏» و سى و سه بار «سبحان الله‏» بگوييد، اين براى شما از خادمى كه به شما خدمت كند بهتر است» .

آنگاه فاطمه سر خود را بيرون آورد و سه بار فرمود: «رضيت عن الله ورسوله; از خدا و رسول او راضى و خشنود شدم» .(5)
 
عيادت ناتمام
وقتى عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله براى عيادت فاطمه عليها السلام به منزل على عليه السلام آمد، به دليل کسالت‏شديد آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ايشان، موفق به عيادت آن عزيز نشد . به منزل خود بازگشت و پيكى روانه منزل على عليه السلام كرد، تا به على عليه السلام اين پيغام را برساند: «آن گونه كه من احساس مى‏كنم، فاطمه عليها السلام روزهاى پايان عمر خود را مى‏گذراند و اول كسى است كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ملحق مى‏شود . من پيشنهاد مى‏كنم در صورت رحلت ايشان، مهاجرين و انصار را خبر كنيد تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شركت كنند، كه اين كار، هم باعث فيض معنوى و ثواب حاضران است، و هم باعث تقويت‏شعائر دينى.»
على عليه السلام در پاسخ به پيشنهاد عمويش عباس بن عبد المطلب، فرستاده‏اى به نزد او روانه كرد تا اين پيام را برساند: «ابلغ عمى السلام وقل لا عدمت اشفاقك وتحيتك وقد عرفت مشورتك ولرايك فضله . ان فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و آله لم تزل مظلومة من حقها ممنوعة وعن ميراثها مدفوعة . لم تحفظ فيها وصية رسول الله صلى الله عليه و آله ولا رعى فيها حقه ولا حق الله عزوجل وكفى بالله حاكما ومن الظالمين منتقما وانا اسالك يا عم ان تسمح لى بترك ما اشرت به فانها وصتنى بستر امرها; سلام مرا به عمويم برسان و بگو: خير خواهى شما را فراموش نمى‏كنم . نظر شما را به خوبى دريافتم و البته احترام آن - در جاى خود - محفوظ است . فاطمه عليها السلام هميشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بى بهره گرديد . سفارش رسول خدا صلى الله عليه و آله در مورد او عمل نشد و حقى كه خدا و رسول او در مورد فاطمه عليها السلام داشتند، رعايت نگرديد و خداوند براى حكمرانى و انتقام از ظالمين [ما را] بس است .
 
عموى گرامى! از شما مى‏خواهم به من رخصت دهيد كه به نظر شما عمل نكنم، چرا كه فاطمه عليها السلام خودش به من وصيت كرده است كه امر [كفن و دفن] او مخفى باشد».  

وقتى كه فرستاده عباس با اين پيام به سوى او بازگشت، عباس گفت: غفران الهى نثار فرزند برادرم كه البته او آمرزيده است . به راستى كه نظر او بدون اشكال و صحيح است.براى عبد المطلب فرزندى با بركت‏تر از على عليه السلام زاده نشد، مگر پيامبر صلى الله عليه و آله . (6)
 
آهنگ جدايى
آن گاه كه فاطمه زهرا عليها السلام احساس كرد زمان رحلتش فرا رسيده است، در حالى كه در بستر بيمارى آرميده بود خطاب به على عليه السلام فرمود: «يا ابن عم، انه قد نعيت الى نفسى واننى لا ارى ما بى الا اننى لاحق بابى ساعة بعد ساعة وانا اوصيك باشياء فى قلبى; اى پسر عمو! خبر مرگ به من رسيده و آنگونه كه در مى‏يابم پس از اندك زمانى، به پدرم ملحق مى‏شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصيت مى‏كنم .»
 
على عليه السلام به فاطمه عليها السلام فرمود:«اوصينى بما احببت‏يا بنت رسول الله;اى دخت رسول خدا!آنچه دوست دارى وصيت كن .»
 
آنگاه على عليه السلام كنار سر فاطمه عليها السلام نشست و به آنان كه در اتاق بودند فرمود بيرون روند . سپس فاطمه عليها السلام به على عليه السلام فرمود: «يا ابن عم! ، ما عهدتنى كاذبة ولاخائنة ولا خالفتك منذ عاشرتنى; اى پسر عمو! از روزى كه با من زندگى كردى، از من دروغ و خيانت نديدى و هيچ گاه با تو مخالفت ننمودم.»
 
و على عليه السلام در پاسخش چنين گفت: « معاذ الله انت اعلم بالله وابر واتقى واكرم واشد خوفا من الله [من] ان اوبخك بمخالفتى . قد عز على مفارقتك وتفقدك، الا انه امر لابد منه . والله جددت على مصيبة رسول الله وقد عظمت وفاتك وفقدك فانا لله وانا اليه راجعون من مصيبة ما افجعها وآلمها وامضها واحزنها، هذه والله مصيبة لا عزاءلها ورزية لا خلف لها; نه، هرگز! تو نسبت‏به خداوند آگاه‏تر، نيكوكارتر، پرهيزگارتر، گرامى‏تر، و خائف‏تر از آن هستى كه تو را به عنوان مخالفت‏با من سرزنش كنم . جدايى و فقدان تو براى من بسيار سخت است . ولى چه بايد كرد كه چاره‏اى براى مرگ نيست . سوگند به خدا، مصيبت رسول خدا براى من تازه شد و وفات و فقدان تو، [براى من] بسيار بزرگ [و دشوار] است . پس «انا لله وانا اليه راجعون‏» از مصيبتى كه بسيار دلخراش و دردناك و دشوار و اندوه آور است . به خدا قسم! اين مصيبتى است كه تسليت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزى است كه جبران ‏ناپذير است».
 
سپس مدتى با هم گريستند و على عليه السلام سر فاطمه عليها السلام را به سينه چسبانيد و فرمود: «اوصينى بما شئت فانك تجدنى فيما ا%

No comments:

Post a Comment

Blog Archive