Quran Interactive Recitations - Click below

Tuesday, May 26, 2009

¤ Ali Valiyollah Group ¤ به مناسبت هفتمین روز رحلت عالم ربانی [4 Attachments]

[Attachment(s) from Fateme included below]

به نام خدا

 

حضرت آيت الله بهجت  ثروتمند ترين مرد معنوي جهان

 به مناسبت درگذشت مرحوم آيت الله بهجت

 

تقوا و خود سازي، زهد و ساده زيستي عبادت، زيارت و توسل تواضع و فروتني سير و سلوك و مقام معنوي،  اطلاع از غيب و ظهور كرامات، تلاش براي سيرمعنوي ديگران، نظم و برنامه ريزي در كارها، دائم الذكر    بودن بخش‌هايي از ويژگي‌هاي آيت‌الله بهجت است.

برخی از ويژگي های ارزنده آيت‌الله بهجت رضوان الله تعالی علیه  به شرح زير است

 


 
تقوا و خود سازي


 
چنانكه گذشت ايشان در نوجواني به ميدان خودسازي گام نهاد، و در فراگيري علوم و تزكيه نفس چنان جدي بوده و هستند كه گويا كاري غير از آن ندارند، و همواره در آموزش هاي اخلاقي بر اين نكته اصرار دارند كه تلاشي پيگير و رياضتي فراگير لازم است تا انسان در جبهه ستيز با رذيلتهاي اخلاقي و در جهاد اكبر با هواهاي نفساني، سر بلند و پيروز گرديده و به سازندگي خويش بپردازد،

 و همواره معتقد به لزوم همپايي دانش و اخلاق بوده و مؤكداً به خطر جدايي علم و تزكيه هشدار مي‌دهند و زيان عالم غير مهذّب و دانش بدون تزكيه را از هر ضرر و زيان ديگري بيشتر مي‌دانند.


آن بزرگوار، انسان مخلص و مشتاقي است كه در همه حال عقربه زندگي و حيات خوي را به سوي خدا چرخانده، و كوشيده است تا پيوسته در حوزه جاذبه الهي قرار گرفته و به همه چيز و همه كس با ديد خداخواهي بنگرد..
يكي از مجتهدان بزرگ در اين باره گفته است:


«
ايشان را نمي شود گفت آدم با تقوايي است، بلكه ايشان عين تقوا و مجسمه تقواست. »


آيت الله شيخ جواد كربلايي مي گويد:


«
يكي از آقايان كه كم و بيش از حالات ايشان مطلع و از هواداران ايشان نيز بودند مي گفت: آقا هر شب يا غالب اوقات وقت خود را به خلوت و فكر در مجاري معارف الهي مي گذرانند، و هيچ گاه حاضر نبودند كه وقت خود را به باطل بگذرانند و در محافل بيهوده شركت كنند، و كاملاً در مقام احتراز از صحبتهاي بيهوده بوده و وقت رفتن به درس و يا تشرف به زيارت حضرت امير- روحي فداه- عبايش را بر سر كشيده و بدون التفات و توجه به كسي مي رفتند، كه چند بار خودم نيز مشاهده كردم... ايشان كاملاً كتوم هستند مخصوصاً درباره حالات شخص خودشان، و همچنين درباره بيان الطاف خاصه اي كه حق تعالي به ايشان مرحمت فرموده كتوم هستند. »



زهد و ساده زيستي


اولياي خدا بر خلاف عموم مردم كه به ظاهر دنيا چشم دوخته اند و سرگرم آن هستند، همواره به حقيقت دنيا مي نگرند، و به فرداي خويش مي پردازند و بدينسان هماره از قيد مطامع گريخته و با صفاي قناعت و ساده زيستي، روحي سرشار از معنويت را به دست مي آورند، در حالي كه مردم در انبوه ظلمت هاي غفلت و تشريفات زندگاني و آزمنديهاي آن غرق و سرگردانند.
آيت الله بهجت نيز از اين دسته اولياي خدا مي باشد. ايشان زاهد عارفي است كه پيوسته بي رغبت به دنيا و آزاده و بي تكلف زيسته است، آن بزرگوار از برجسته ترين چهره هاي زاهد و وارسته زمان ماست كه چنان در جاذبه معنويات قرار گرفته و به حقيقت و باطن دنيا توجه داشته كه ذره اي به تعلقات و ماديات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلق پذيرفته آزاد بوده است... او نه تنها چنين انديشيده و از دنيا و مظاهرش گريزان بوده بلكه در عمل و زندگاني معيشتي نيز در همين راستا حركت كرده است.


زندگي ساده او در خانه اي قديمي و محقر در قم، و مقاومت ايشان در برابر خواسته هاي مكررعلما و مردم براي تعويض خانه، گواهي صادق بر روح بزرگ و زاهدانه اين پير فرزانه است.


آيت الله مصباح در مورد زهد و ساده زيستي ايشان مي گويد:
«
آيت الله بهجت منزلي جنب مدرسه حجتيه اجاره كرده بودند، و بعد تغيير منزل دادند و در اوائل خيابان چهار مردان فعلي يك خانه اي اجاره كرده بودند كه ظاهراً دو اتاق بيشتر نداشت، و در وسط آن اتاقي كه ما خدمت ايشان مي رسيديم پرده اي كشيده شده بود كه پشتش خانواده شان زندگي مي كردند و ما اين طرف پرده مي نشستيم و از حضور ايشان بهره مند مي شديم. زندگي بسيار ساده و دور از هر گونه تكلف و توأم با يك عالم نورانيت و معنويت...


الان نيز خانه ايشان ظرفيت اينكه تعداد زيادي در آن اجتماع بكنند ندارد، و دو سه اتاق كوچك دارد با همان گليمهايي كه از چهل- پنجاه سال پيش داشتند. بعد از مرجعيت نيز منزلشان هيچ تغييري نكرده، لذا جاي پذيرايي و ملاقات از بازديد كنندگان كم است، از اين رو در اعياد و ايام سوگواري در مسجد فاطميه جلوس مي فرمايند، و كساني كه مي خواهند ايشان را زيارت كنند آنجا خدمتشان مي

 رسند. »
آيت الله مسعودي نيز مي گويد:


«
بارها آمدند براي ايشان خانه بخرند قبول نكردند، من خودم چند مرتبه به ايشان گفتم: آقا! اين منزل خراب است، از نظر وضع شرعي هم معلوم نيست آدم بتواند اينجا زندگي كند. اصلاً توجهي نكردند. »



 


عبادت


يكي از عوامل مهم موفقيت انسان كه مي تواند براي ديگران الگو و راهنما قرار گيرد، تقيد ايشان به اعمال عبادي و تعبد ايشان است.
ارتباط استوار آيه الله العظمي بهجت با خداوند متعال، ذكرهاي پي در پي، به جاي آوردن نوافل، شب زنده داريهاي كم نظير ايشان بسيار عبرت انگيز است.
سالهاي سال نماز جماعت ايشان از شورانگيزترين، با صفا ترين و روح نوازترين نمازهاي جماعت ايران اسلامي بوده و هست. در اين نماز عالمان وارسته و خداجوي، بسياري از طلاب تقوا پيشه، بسيجيان رزمجو و دلداده خدا، و ديگر قشرهاي مردم شركت مي

 كردند. اين نماز چنان پر معنويت است كه گاه به ويژه در شبهاي جمعه صداي گريه آيت الله بهجت با نوحه و ناله غم انگيز نمازگزاران همراه مي شود، و روحها به پرواز در مي آيد و چشمها به اشك مي نشيند، و فضاي دلها نوراني مي گردد. چنين فضاي

 معنوي و روح نوازي در اين زمان در هيچ نماز جماعتي وجود ندارد. بي جهت نيست كه بسياري از اوقات در مسجدي كه ايشان نماز جماعت اقامه مي كنند جا براي نماز گزاران تنگ مي گردد و عده كثيري حتي آنان كه مشتاقانه و به اميد كسب فيض از اين نماز پر معنويت، از راه هاي دور آمده اند مجبور به ترك مسجد مي شوند.
اين نماز همواره مورد توجه اولياي خدا بوده و هست، علامه طباطبائي(ره) در آن شركت مي جسته، و آيت الله بهاء الديني(ره) نيز عنايت خاصي به نماز جماعت ايشان داشته اند. در اين ارتباط آيت الله محمد حسن احمدي فقيه يزدي خاطره اي را نقل مي كنند كه ذكرش در اينجا مناسب است. وي مي گويد:
«
شبهاي ماه رمضان آيت الله بهاء الديني زودتر از آيت الله بهجت نماز مي خواندند، ايشان خواست يكي از نزديكان را به جايي بفرستد، آن شخص گفت: اگر بروم از نماز شما محروم مي شوم. آقاي بهاء الديني فرمودند: بر اين كار را انجام بده و بعد از افطار برو پشت سر آقاي بهجت نماز بخوان. »
آقاي مصباح نيز درباره سابقه نماز جماعت دل انگيز ايشان مي گويد:
«
آيت الله بهجت در حدود چهل سال قبل برنامه اي داشتند كه پيش از غروب قدم زنان به سوي صفائيه ( كه آن وقتها در آنجا ساختمان احداث نشده بود و از نزديكهاي پل صفائيه ديگر زمين مزروعي بود )، مي رفتند و مقدار زيادي از زمينهاي مزروعي را مي گذشتند و در آنجا مي نشستند و بعد نماز مغرب و عشاء را در آن زمينها مي خواندند و بعضي دوستان كه علاقه مند بودند خدمت ايشان مي رسيدند.
يكي از آن دوستان نقل مي كرد:


آيت الله بهجت يك شب بعد از نماز فرمودند:
«
اگر سلاطين عالم مي دانستند كه انسان در حال عبادت چه لذتهايي مي برد، هيچ گاه دنبال اين مسائل مادي نمي رفتند...»


وقتي كه اين منزلي را كه اينك در آن اقامت دارند خريدند، چون نزديكتر بود بيشتر دوستان در همين منزل براي نماز خدمتشان مي رسيدند، بعد ايشان را به مسجد فاطميه دعوت كردند و آنجا محل اجتماع كساني بود كه علاقه مند بودند از نماز ايشان استفاده كنند، و تاكنون همچنان قريب به چهل سال است كه در مسجد فاطميه در سه وقت نماز جماعت اقامه مي كنند، و اخيراً درسشان را هم از منزل به همان مسجد منتقل كرده اند و ديد و بازديدهاي اعياد و ايام سوگواري نيز در همان مسجد انجام مي گيرد. »
آيت الله شيخ جواد كربلايي درباره نماز شب و گريه هاي نيمه شب ايشان مي گويد: « جناب آيت الله بهجت در جديت در نماز شب و گريه در نيمه هاي شب مخصوصاً شبهاي جمعه كوشا بودند. يكي از علما و مشاهير به من فرمودند كه: شب جمعه در مدرسه سيّد(ره)

 در نجف اشرف در نيمه شب شنيدم كه ايشان با صداي حزين و ناله و گريه در حالي كه سر به سجده گذاشته بود مكرّرَاً به حق تعالي عرضه مي داشت:


«
إلهي! من لي غيرك، أسأله كشف ضرّي والنّظر في أمري:
معبودا! من جز تو چه كسي را دارم كه از او بخواهم رنجوري مرا بر طرف كرده و نظري به امورم نمايد. دعاي كميل »

 

 



زيارت و توسل


آيت الله بهجت حتي با اين سنّ و سال برنامه روزمره خويش را به اين صورت آغاز مي كنند: هر روز با نهايت ادب به محضر مقدس حضرت معصومه عليها السلام شرفياب مي گردند. و با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضريح مطهر مي ايستد و بعد زيارت عاشوراي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام را قرائت مي كنند.


مؤلف كتاب انوار الملكوت از قول آيت الله شيخ عباس قوچاني، وصّي مرحوم ميرزا علي آقاي قاضي نقل مي كند كه:


«
آيت الله العظمي بهجت بسيار به مسجد سهله مي رفتند و شبها تا صبح به تنهايي در آن جا بيتوته مي كردند. يك شب بسيار تاريك كه چراغي هم در مسجد روشن نبود، در ميانه شب احتياج به تجديد وضو پيدا كرده و براي تطهير و وضو به ناچار مي بايست از مسجد بيرون رفته و در محلّ وضو خانه كه بيرون مسجد در سمت شرقي آن واقع است وضو بسازند، ناگهان مختصر خوفي در اثر عبور اين مسافت و در ظلمت محض و تنهايي در ايشان پيدا مي شود، به مجرد اين خوف ناگهان نوري همچون چراغ در پيشاپيش ايشان پديدار ميشود، ايشان با آن نور خارج مي شوند و تطهير نموده و وضو مي گيرند و سپس به جاي خود بر مي گردند و در همه اين احوال، آن نور در برابر ايشان حركت مي كرده تا اينكه به محل خود مي رسند آن نور ناپديد مي شود... »



تواضع و فروتني


شهرت گريزي، هوي ستيزي و فروتني از ديگر ابعاد برجسته شخصيت معنوي ايشان است؛ با اينكه فقيهي شناخته شده و مجتهدي صاحب نام و از برجستگان حوزه علميه قم مي باشند، نه تنها تا كساني كه از ايشان مسن تر بودند و يا جلوتر بودند، بلكه تا هم دوره

 ايهاي ايشان در قيد حيات بودند هيچگاه اجازه انتشار توضيح المسائل خود را نمي دادند، تا اينكه با در خواستهاي مكرر عالمان

 راضي شدند فتاوايشان به چاپ برسد، با اين حال اكنون نيز به هيچ وجه اجازه نمي دهند رساله شان را از وجوهات شرعيه چاپ كنند.


و نيز در مجالسي كه از طرف ايشان برگزار مي شده است، ايشان به خطباي مجالس توصيه مي فرمودند كه: حتي از ذكر نام ايشان در مجلس خود داري كنند. و اين، خود دليل اوج هوي ستيزي و هوس پرهيزي اين مرجع بزرگ است.


حاج آقا قدس درباره تواضع و شكسته نفسي ايشان مي گويد:


«
روزي با مهمان خودم، مرحوم حجة السلام حاج شيخ نصر الله لاهوتي به خدمت آقا رفتيم. آقاي لاهوتي گفتند: آقا! من به مشهد مشرف شده بودم، كسي از شما انتقاد مي كرد و من عصباني شدم. آقا فرمودند: در روايات آمده است عالمي را كه رو به دنيا آورد متهم سازيد. من خيلي ناراحت شدم كه خدايا! اگر زندگي اين آقا رو به دنيا آوردن است، پس تكليف ما چيست؟ »

 

 

سير و سلوك و مقام معنوي


آيت الله بهجت در سيروسلوك سابقه دهها ساله دارد، ايشان از شاگردان عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي (ره) و مورد توجه خاص آن استاد بزرگ بوده و در اوان جواني، مراحلي را در عرفان سپري كرده اند.
بعضي از نزديكان مرحوم قاضي مي گفتند:
«
از مقامات و مراحلي كه ايشان طي كرده اند اطلاع داريم، ولي عهدي داريم با ايشان كه به احدي نگوييم. »
عارف بزرگي چون امام خميني (قدس سره) به ايشان عنايتي خاص داشته اند. امام بعد از بازگشت به قم در اول انقلاب، در بيت ايشان حضور يافته و به ديدار يكديگر نايل مي آيند...
مؤلف كتاب انوارالملكوت نيز در اين باره مي نويسد:
«
آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت فومني از شاگردان معروف آيت الحق و سند عرفان، عارف بي بديل مرحوم آقاي حاج

 ميرزا علي آقاي قاضي تبريزي(ره) در نجف اشرف بوده اند، و در زمان آن مرحوم، داراي حالات و مكاشفات غيبيه الهي بوده و در سكوت و مراقبه، حد اعلايي از مراتب را حايز بوده اند


و بخاطر همين ويژگي بوده است كه مرحوم آقاي قاضي عنايت خاصي نسبت به ايشان داشت آقا ضياءالدين آملي فرزند آيت الله

 العظمي حاج شيخ محمد تقي آملي در جلسه درس آيت الله بهجت در حضور ايشان براي حضار نقل كرده بود كه من به چشم خود ديدم كه مرحوم آقاي ميرزا علي آقاي قاضي در نماز به ايشان اقتدا نمودند.

 



اطلاع از غيب و ظهور كرامات

 


حضرت آيت الله بهجت از آن دسته اولياي خداست كه بر خلاف غالب مردم كه از عالم غيب اطلاعي ندارند، به قدرت خداوند متعال به مقاماتي رسيده كه مي تواند عوالمي از غيب را مشاهده كند. و شايد كثرت تكرار ذكر« يا ستار » توسط ايشان در خلوت و جلوت، و

 در حال نشستن و برخاستن از اين حقيقت حكايت داشته باشد.
آيت الله مصباح يزدي در اين باره مي فرمايد:
«
به نظر مي رسد ايشان از نظر مراتب عرفاني و كمالات معنوي در مقامي هستند كه غالباً عوالمي از غيب را شاهدند. و چه بسا در

 آن، حقايقي از جمله حقيقت بعضي افراد را آشكارا ( با ديده دل) مي بينند، اما چون خود نمي خواهند افراد را اين چنين ببينند، غالباً ذكر « يا ستار » را تكرار مي كنند و از خداوند مي خواهند آنچه را كه مي بينند بر ايشان پنهان سازد. »


در واقع امثال اين امور از جمله كراماتي محسوب مي شود كه از اولياي خدا صادر مي گردد، و ظهور كرامات رهاورد مجاهدت و مخالفت ممتدّ با هوا و هوس مي باشد، و آيت الله بهجت شخصيتي است كه در طول عمر با قصد خالص و توجه تامّ به حضرت حقّ

 سبحانه به خودسازي و تهذيب پرداخته است، لذا ظهور كرامات و امور خارق العاده از ايشان امري به دور از ذهن نيست؛ بلكه افرادي كه با ايشان مصاحبت دارند نمونه هاي آن را بالعيان از ايشان مشاهده مي‌كنند.
آيت الله مصباح با ذكر چند شاهد مثال در اين باره مي گويد:
«
كساني كه ساليان متمادي با آيت الله بهجت معاشرت داشتند، گاهي چيزهايي از ايشان ميديدند كه به اصطلاح «كرامت» و امر خارق

 العاده است، هر چند طوري برخورد مي كردند كه معلوم نشود امري كه از ايشان به ظهور پيوسته كاملا " يك امر خارق العاده اي است.


كه چند نمونه را بيان مي كنم:
زماني كه حضرت امام(ره) در تبعيد به سر مي برند ( گويا در تركيه بودند)، بسياري از فضلا و بزرگان علاقمند به ايشان، مورد آزار و اذيت دستگاه قرار مي گرفتند... و به محض اينكه كلمه اي مي گفتند يا رفتاري از آنها ظاهر مي شد، از منبر بازشان مي داشتند

و آنها را جلب مي كردند و مدتها زندان بودند و به جاهايي مي بردند كه ديگران خبر نداشتند. از جمله يادم مي آيد زماني آقاي جنتي تحت تعقيب قرار گرفتند و ايشان را گرفتند و به واسطه قرائن همه ما نگران بوديم ايشان را خيلي اذيت كنند. من آمدم خدمت آقاي بهجت (حفظه الله تعالي) و جريان را حضورشان توضيح دادم، ايشان تأملي كردند و فرمودند:
«
ان شاء الله خبر آزادي ايشان را براي من بياوريد ».


اين فرمايش اشاره اي بود به اينكه آقاي جنتي به زودي آزاد مي شوند و مشكلي نخواهد بود، البته اين سخن را ممكن است هر كسي بگويد، اما فرمايش آقاي بهجت در آن موقعيت، مژده اي براي ما بود و ما مطمئن بوديم كه آقا مي دانند كه اين جريان ادامه پيدا نمي كند

 و مشكلي پيش نمي آيد،؛ ولي مواردي هم بود كه مثلاً ما به ايشان عرض مي كرديم براي شخصي دعا بفرماييد، ولي آقا چنين چيزي نمي گفتند و شخص مورد نظر نيز به زودي آزاد نمي شد.


نمونه ديگر:


«
براي خانواده اي حادثه ناگواري پيش آمده بود، به اين صورت كه در شب عروسي دشمنان عروس آمده بودند و عروس را از خانه اش دزديده بودند، و كسي اطلاع نداشت كه عروس را كجا برده اند، شب عروسي بود خانواده عروس و داماد جمع شده بودند مراسم

 عروسي را برگزار كنند و نزديك غروب ديده بودند عروس نيست خيلي نگران شده بودند و جاهايي را كه احتمال مي دادند جستجو كرده بودند.


و به هر حال پدر و مادر عروس خيلي دستپاچه مي شوند، يكي از دوستان ما كه همسايه آنان بود مي گويد: من هيچ چاره اي نديدم، گفتم: مي روم خدمت آقاي بهجت عرض مي كنم ببينم ايشان چه مي گويند. با شتاب فراوان و ناراحتي آمدم خدمت ايشان و داستان را گفتم. آقا تأملي كردند و به طور خيلي عادي فرمودند:
«
برويد حرم، شايد آمده باشد حرم! »


ايشان بر مي گردد و مطمئن مي شود كه بايد همين كار را انجام بدهد، به خانواده عروس اطلاع مي دهد و آنها ميآيند و در بالا سر حضرت معصومه عليها السلام عروس را پيدا مي كنند. حالا جريان چه بوده دقيقاً يادم نيست، ولي هيچ احتمال نمي دادند كه بتوانند او را در چنين موقعيتي پيدا كنند. »
نمونه ديگر:


«
يكي از دوستان مي گفت: خانم من باردار بود و نزديك ماه رمضان مي خواستم به مسافرت بروم. براي خداحافظي و التماس دعا رفتم خدمت آقاي بهجت. ايشان مرا دعا كردند و فرمودند:
«
در اين ماه خدا پسري به شما عطا خواهد كرد، اسمش را محمد حسن بگذاريد. » در حالي كه آقا علي الظاهر اصلا " اطلاعي نداشتند كه خانم من حامله است، و طبعاً راهي براي تشخيص اينكه پسر است يا دختر و در چه تاريخي متولد مي شود نبود. اتفاقاً در شب نيمه رمضان بچه ما متولد شد و اسمش را محمد حسن گذاشتيم.
از اين گونه امور براي ايشان خيلي ظاهر مي شد، اما ابداً ايشان اظهار نمي كنند و همين ها را هم راضي نيستند جايي نقل بشود، ولي

 براي اينكه مؤمنين بدانند كه در اين زمان هم خدا به بعضي از بندگانش عنايت دارد و اگر كساني صادقانه راه بندگي خدا را طي كنند، خدا آنها را راهنمايي مي كند؛ كه: « والَّذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا: و حتماً آنان را كه در راهِ ما تلاش و مجاهدت كنند، به راههاي خود هدايت مي كنيم. سوره عنكبوت/ 69 »


راه تكامل و انسانيت بسته نيست و در اين زمان نيز كساني كه بخواهند راه تقرب خدا را طي كنند، در سايه عنايات ولي عصر(عج) و احياناً به دست اين چنين بندگاني كه در بين مردم حضور دارند، مي توانند به مراتبي از كمال و قرب خدا نايل گردند. اينها همه براي ما مي تواند اميد بخش باشد و بر ايمان ما بيفزايد.


اينها حقايق ثابتي است. شوخي نيست، حقايق عيني است كه وجود دارد و مي توانيم ببينيم و آثارش را درك كنيم و خود را قدري از شيفتگي به دنيا و زرق و برقهاي آن رها كنيم و بدانيم كه لذت و خوشي منحصر به لذتهاي حيواني و شيطاني نيست. انسان مي تواند به كمالاتي و لذتهايي برسد كه قابل مقايسه با اين لذتهاي مادي نيست؛ ولي افسوس كه ضعف معرفت و ايمان از يك طرف، و هجوم

 عوامل شيطان داخلي و خارجي، انساني و جنّي از طرف ديگر آن قدر زياد است كه كمتر به اين گوهرهاي گرانبها توجه مي كنيم. »
آقاي مسعودي نيز در اين باره مي گويد:
«
هر كس به خدمت ايشان برسد، اگر توجه داشته باشد مي بيند كه ايشان درباره جهت خاصي كه در او (مخاطب) وجود دارد بحث مي

 كند. ما وقتي با آقاي مصباح درس ايشان مي رفتيم غالباً پيش از شروع درس درباره امور سياسي يا اقتصادي يا امور معيشتي خودمان بحث مي كرديم، زيرا آن زمان وضع معيشتي طلاب (ازجمله ما) خوب نبود، وقتي آقا مي آمدند بدون هيچ مقدمه درست در همين رابطه بحث مي كرد، و ما يقين مي كرديم كه آقا متوجه هست كه ما چه بحث مي كرديم. مثلاً وقتي ما مي گفتيم: چه كار كنيم؟ وضع زندگيمان بد است، قرض داريم، نان شب نداريم. بلافاصله ايشان وقتي مي نشستند مي فرمودند: بله، طلاب زمان ما هم

 وضعشان اينطور بود.. نداشتند، گرسنگي مي خوردند، ولي صبر مي كردند.. و حكايتي از زندگي علماي گذشته را در اين رابطه نقل مي كردند.
به ياد دارم روزي با آقاي مصباح گفتگو مي كرديم: ما چيزي نداريم و نمي شود هميشه با نان خالي زندگي كرد. ايشان آن روز بعد از جلوس فرمودند: يك روز صبح بچه شيخ مرتضي انصاري(ره) نزد او آمد و گفت: آقا ما هيچ خورشتي نداريم، فقط نان خالي داريم. شيخ فرمود: نان تازه است، معلوم مي شود كه ايشان تازگي نان را خورشت مي دانسته اند.
با بيان اين مطلب ما يك مقدار آرام مي شديم كه ما حداقل همراه نان، پنير داريم.
آيت الله شيخ جواد كربلايي نيز مي گويد:
«
مرحوم آقاي حاج عباس قوچاني كه از شاگردان مرحوم آيت الله آقاي حاج ميرزا علي قاضي (ره) بودند در يك جلسه خصوصي بعد از تعريف و تمجيد بسيار از آيت الله بهجت، به بنده فرمودند: من در سفر خود به ايران براي تشرف به زيارت امام رضا عليه السلام

 خدمت آقاي بهجت رسيدم و در جلسه خصوصي بعد از اصرار زياد از ايشان خواستم كه درباره حالات شخصي و الطاف حق تعالي نسبت به خودشان و برخي از مكاشفاتشان سخن بگويند. ايشان حدود بيست امر مهم الهي و لطف خاص الهي را كه حق تعالي به ايشان عطا فرموده بود براي بنده نقل كردند واز من پيمان گرفتند كه به كسي نگويم، ولي بنده يك مورد را به برخي از رفقا گفتم..
من(كربلايي) از آقاي قوچاني با اصرار خواستم آن يكي را به بنده بفرمايند. فرمودند: ايشان فرمودند:


«
بنده اگر بخواهم پشت سر خودم را ببينم، مي بينم. »


سپس مي فرمودند: بعد از چند سال ديگر بنده به ايران مسافرت كردم و خدمت آيت الله بهجت رسيدم باز در جلسه خصوصي عرض كردم: آنچه را كه چند سال پيش به بنده فرموديد آيا در قوه خودش باقي است؟ فرمودند: بله.. »
يكي از نزديكان آقا مي گويد:


«
يك بار به فومن رفته بودم، يك روز مانده به مراجعت خدمت آقاي اريب، از علماي فومن رفتم، ايشان چند سكه داد و گفت: يكي از اينها را به آيت الله بهجت بده. وقتي برگشتم آن را خدمت آقا دادم. دوباره كه مي خواستم به فومن بروم آيت الله بهجت، 1000 تومان به من داد و فرمود: اين را با يك واسطه به آقاي اريب بدهيد. آن مقدار پول را بردم به يك بازاري دادم و گفتم: اين را به آقاي اريب بده و نگو چه كسي داده، من در مغازه او نشستم او رفت و برگشت و ديدم خيلي تعجب كرده است. گفتم: چه شد؟ گفت: وقتي اين پول را به آقاي اريب دادم، گفت: قسمتي از خانه ما خراب شده بود و تعمير كار آمده و گفته بود كه 1000 تومان مي گيرم درست مي كنم. من كه پولي نداشتم، به تعمير كار گفتم: فعلاً صبر كن و اينك اين پول درست به اندازه مخارج تعمير خانه است ».


يكي از دوستان مي گويد:


«
يكي از بستگان نزديك من به مرض سرطان مبتلي گرديد. اطباء گفتند: حتماً بايد در اسرع وقت تحت عمل جراحي قرار گيرد، در

 غير اين صورت غده سرطاني به جاهاي ديگر بدن نيز سرايت خواهد كرد. متحير مانده بوديم كه چه كنيم، آيا بيمار را عمل بكنيم يا نه؟ قرار شد خدمت آيت الله بهجت مراجعه و از ايشان طلب استخاره كنيم.


به محضر ايشان رسيدم و مشكل را بازگو نموده و طلب استخاره نمودم، آقا استخاره كردند و فرمودند: عمل لازم نيست، و مبلغي پول دادند كه براي او صدقه بدهيم، و نيز دستور فرمودند مقداري آب زمزم را با تربت حضرت سيد الشهداء عليه السلام مخلوط كرده به قصد شفاء هر روز مقداري از آن به مريض بدهيد تا بياشامد، همچنين دستور فرمودند تعداد زيادي از فقرا را اطعام نماييم، و يا هر چند به مقدار كم به آنان صدقه پرداخت كنيم و ضمناً به فقراي و صدقه گيرندگان بگوييم براي سلامتي بيمار دعا كنند..
بلافاصله دستورات آقا را مو به مو اجراء كرديم و مريضه جهت توسل عازم حرم امام رضا عليه السلام گرديد و مدت سه روز در آن حرم شريف به دعا و راز و نياز پرداخت. حالات بسيار روحاني و عجيبي به او دست داد، پس از برگشت ديگر احساس درد نكرد.
بلافاصله روانه منزل آقا شدم تا ايشان را در جريان بگذارم و دستورات بعدي را بگيرم، كه در ميانه راه بين منزل و مسجد آقا را ديدم ناگهان پيش از آنكه سخني بگويم. آقا پرسيد: حال مريضه شما چطور است؟ گفتم: الحمدالله و قضاياي مشهد را نقل كردم. آقا فرمودند: به همان دستورات عمل كنيد، و براي امتحان به پزشك مراجعه كنيد.
وقتي مريضه به پزشك مراجعه كرد، پزشك معالج از بيمار با تعجب مي پرسد: شما كاري كرده ايد يا جايي رفته ايد؟ بيمار مي گويد: چطور؟ دكتر با تعجب مي گويد: خانم، مرض شما به طور ناباورانه كاهش يافته و هيچ احتياجي به عمل ندارد، و مقدار باقي مانده از غده را با دارو حل مي كنيم. هم اكنون الحمدلله مريضه ما بطور كامل شفا يافته و به زندگي خود ادامه مي دهد. آنچه كه براي ما جالب توجه بود استخاره اي بود كه آقا فرمودند و گفتند: نيازي به عمل ندارد.


يكي از طلاب حوزه علميه مي نويسد:
«
بنده در اوان طلبگي كه در تهران مشغول تحصيل بودم، گاهي براي زيارت به قم مشرف مي شدم، و براساس سفارش اكيد مرحوم پدرم كه مي فرمود هر وقت قم رفتي نزد آيت الله بهجت هم برو، خدمت آقا رسيده و عرض ادبي مي نمودم.. روزي پدرم خود پرده از علت اين سفارش زياد برداشت و فرمود:


«
روزي در مسجد بالا سر واقع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام چشمانم به جمال دلرباي حضرت ولي عصر(عج) روشن شد، شرم حضور و عظمت حضرت مانع از آن شد كه مانند عاشقي كه پس از مدتها به معشوقش رسيده با حضرت معاشقه نمايم، ولي پس از چند لحظه ديدم درست در همان مكان و نقطه اي كه حضرت را ديده بودم آيت الله بهجت نشسته است. »
اين ديدار را مرحوم ابوي يكي از دلايل عظمت آقا و چه بسا مرتبط بودن آن فقيه عظيم الشأن با حضرت ولي عصر(عج) مي دانستند.


آقاي قدس مي گويد:


«
يكي از روحانيون مازندران، كه اينك رئيس دادگستري يكي از استانهاي ايران است، براي حقير نقل كرد: زماني كه آيت الله كوهستاني مازندراني به رحمت ايزدي پيوستند، آقا زاده آن مرحوم خدمت آيت الله العظمي بهجت مشرف شدند آقا فرموده بودند:
«
آقاي شما كه رحلت نمودند در آن عالم غوغا بر پا شد. » حقير پرسيدم يعني چه؟ شخص ناقل فرمودند: بيش از اين نمي دانم.


آقاي خسرو شاهي نيز در اين رابطه مي گويد:


«
از يكي از طلاب كه در قيد حيات است شنيدم كه مي گفت: بعد از ازدواج، خانه اي در قم اجاره كردم، پس از استقرار در منزل، از نظر مالي دچار تنگدستي عجيبي شديم تا روزي رسيد كه حتي به اين فكر افتاديم كه غذاي شب را چگونه تهيه كنيم. و در شرايطي بوديم كه نمي توانستيم از كسي قرض بگيريم. از خانه بيرون آمدم و براي زيارت به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرف شدم، پس از زيارت و هنگام خداحافظي ديدم كسي از پشت سر مقداري پول به من داد و گفت: اين بايد به شما برسد. برگشتم ديدم آيت الله العظمي بهجت است. در حالي كه اصلاً به ايشان اظهار نيازي نكرده بودم. شبيه اين قضيه را از يكي ديگر از طلاب نيز شنيده ام.
از اينجا به ياد مطلبي افتادم كه آيت الله بهجت مي فرمودند:
«
آيا مي شود مولايمان از ما بي خبر باشد يا ما را به حال خودمان وا بگذارد؟ اگر طلاب به وظايف خود عمل كنند نگران چيزي نباشند، خود مولا مواظب ما هست. اينطور نيست كه ما را از چشم بيندازد. »


حجة السلام والمسلمين علم الهدي نيز مي گويد:


«
يكي از طلاب نقل مي كرد كه سالي براي تبليغ مي خواستم گيلان بروم، مخارج خانواده را فراهم كردم ولي هزينه راه را نداشتم ناچار به زيارت كريمه اهل بيت حضرت معصومه (سلام الله عليها) مشرف شدم و گلايه و درددل كردم، ما كه دربست در اختيار شما اهل بيت عليهم السلام هستيم و مي خواهيم شريعت جدّتان را تبليغ نماييم ولي كرايه راه نداريم، بالاخره بعد از زيارت قصد كردم به نماز جماعت حضرت آيت الله بهجت بروم.
بعد از شركت در نماز ظهر و عصر، هنگامي كه ايشان مي خواستند بروند، ناگهان به طرف من كه در صف دوم نشسته بودم اشاره نمودند، من خيال كردم با كسي ديگر كار دارد دوباره اشاره كردند و فرمودند:
با تو هستم. بلند شدم و به حضورش رسيدم. فرمودند: پشت سر من بيا.
همراه با عده اي در ركاب ايشان رفتيم تا به دم در منزل ايشان رسيديم. فرمودند: اينجا بايست تا من برگردم. داخل منزل تشريف بردند و بعد از چند دقيقه كوتاه برگشتند و دويست تومان پول ( كه آن زمان خيلي ارزش داشت) به من دادند. عرض كردم: چه كنم؟ فرمود: مگر پول نخواستي؟ جريان يادم آمد.
عرض كردم: اين پول زياد است. فرمود: نه، چند نفر ديگر هم احتياج دارند آنها را هم تأمين مي كني. به هر حال خداحافظي كردم و عازم تهران شدم، در خيابان چراغ گاز كه ماشين هاي گيلان از آنجا حركت مي كردند ديدم چند نفر از رفقا نيز مي خواهند براي تبليغ به گيلان بروند ولي پول ندارند. گفتم: نگران نباشيد پول رسيده است، اول رفتيم و نهاري صرف كرديم و بعد سوار ماشين شديم و به محض رسيدن به مقصد آن دويست تومان نيز تمام شد. «


باز هم او مي گويد:


«
شخصي مي گفت: مي خواستم به حج مشرف شوم، به حضور آيت الله العظمي بهجت رسيدم و عرض كردم: خداوند يك بلائي را ازما دور كرد و آن اينكه در مسافرتي ماشين ما به خاطر سرعت زياد يا اشكال ديگر كاملاً وارونه شد ولي بحمدالله هيچ يك از ما آسيبي نديديم.
حضرت آيت الله فرمودند: بيست سال يا بيست و پنج سال پيش (ترديد از گوينده است) نيز چنين گرفتاري براي شما پيش آمد ولي شما جان سالم بدر برديد. بعد يادم آمد كه آقا راست مي فرمايند. »


جناب حجة السلام والمسلمين حاج آقا شوشتري مي فرمودند:


«
شخصي خدمت آيت الله بهجت مي رسد و مي گويد: آقا! من اكثر شبها براي نماز شب خواب ميمانم چه كار كنم؟ دعايي بفرماييد. آقا هم مي فرمايند: چه ساعت دوست داري بيدار شوي؟ ميگويد: ساعت سه نصف شب. آقاي بهجت به ايشان مي فرمايند: برو ان شاءالله بيدار مي‌شويد. »
حاج آقا شوشتري ادامه مي دهد:
«
اينك چندين سال است از آن جريان مي گذرد، و آن شخص به من گفت: از آن تاريخ به بعد هر شب سر همان ساعت بيدار مي شوم، هر چند يك ساعت قبل خوابيده باشم، و هيچگاه نماز شبم ترك نشده است. و اين از كرامات آيت الله بهجت است.


يكي از اساتيد محترم اخلاق، مرقوم داشته اند كه ايشان روزي به بنده فرمودند:


«
فلاني، آيا مي خواهي آنچه از اول عمرت تا به حال انجام داده اي و آنچه از حال تا آخر عمرت واقع خواهد شد، به تو بگويم؟! »
و نيز شخصي از برخي شبهات اعتقادي در رنج بوده، از شهرش به سوي «قم» حركت مي نمايد و در آنجا مأوي مي گيرد. شبي، آيت الله بهجت را در خواب مي بيند و ايشان جواب شبهات را بر او ارائه مي كنند؛ آن شخص از خواب كه بر مي خيزد در صادقه بودن رؤيا، خلجاني در قلبش پديد مي آيد و روز جمعه براي مطرح كردن آن شبهات به خدمت آيت الله بهجت مي رسد، لب مي گشايد كه آنها را مطرح كند، ايشان مي فرمايند:
«
جواب همانهايي بود كه در خواب به تو گفتم، ترديد مكن! »


قضيه اقتداي مرحوم قاضي به ايشان را، آقازاده مرحوم آيه الله آقا ضياء الدين آملي اين گونه نقل كردند كه روزي من و پدرم به محضر آيت الله العظمي بهجت رسيديم و جمعي در آنجا حاضر بودند، پدرم در آنجا گفتند كه قضيه اي را نقل مي كنم و مي خواهم كه از زبان خودم بشنويد و بعد از آن نگوئيد كه از خودش نشينديم، و آن اينكه:
«
من با چشم خودم ديدم كه در مسجد سهله يا كوفه (ترديد از ناقل است) مرحوم قاضي( استاد اخلاق آيت الله العظمي بهجت ) به ايشان اقتدا نموده بودند. »
و با توجه به اينكه تولد معظم له سال 1334 هجري قمري است و سال 1348 ه.ق. به كربلاي معلا مشرف و در سال 1352 ه.ق. به نجف اشرف مشرف شدند و سال رجعت ايشان به ايران سال 1364 ه.ق. بوده است، پس سن ايشان در آن هنگام، حدود 30 سال بوده است.
 


اهتمام ويژه به رعايت شرعيات

 


مهمترين ويژگي كه در اولين نگاه از آيت الله بهجت مشاهده مي شود اهتمام ايشان به رعايت آداب شرعي و سيره اهل بيت عليهم السلام مي باشد.
آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:
«
همه علماي اخلاقي شيعه در اينكه راه صحيح تكامل، راه عبوديت است و انسان جز با اطاعت دستورات خدا نمي تواند به مقامي برسد، متفقند. مگر كساني كه انحرافاتي در فكر و رفتارشان باشد؛ اما بر اهميت دادن به رعايت آداب شرعي و سيره اهل بيت عليهم السلام همه يكسان نيستند.
حضرت آقاي بهجت(حفظه الله) هم شخصاً در رعايت آداب شرعي بسيار مقيد هستند و ريزه كاريهاي خاصي را در رفتارشان رعايت مي كنند، كه وصف آنها كار دشواري است.
اينك به عنوان نمونه يك نكته اي را نقل مي كنم شايد اينها در تاريخ بماند و كساني كه مايل باشند از دستورات شرع پيروي كنند بدانند كه تا كجاها بايد انسان آداب شرعي را رعايت كند.
ملك مختصري در شمال، از پدرشان به ايشان به ارث رسيده بود كه محصول برنج داشت و لااقل بخشي از مصرف خانه ايشان از آنجا تأمين مي شد. ولي وقتي برنج را مي آوردند ايشان مقيد بودند كه مقداري از آن (هر چند فرض كنيد چند كيلو را) به همسايگان و دوستان اهداء كنند.


در جريان مبارزات، مدتي بود كه بنده قم نبودم به مسافرت رفته بودم حتي نزديكان ما هم درست اطلاع نداشتند كه من كجا هستم. در اين مدت ايشان يك بار كيسه اي برنج و بار ديگر مبلغي پول (كه البته آن زمان هم خيلي زياد نبود) به منزل ما فرستاده بودند، نكته اينجاست كه مبلغ پول را توسط آقازاده خود علي آقا، و خانم خود ايشان به خانه ما فرستاده بودند و آقا زاده شان سر كوچه ايستاده بود و خانم ايشان آن را در منزل ما به خانواده ما داده بودند.
وقتي برگشتم و اين جريان را شنيدم مدتي متحير بودم كه اين چه سرّي بود كه خانمشان تشريف بياورند در منزل ما و اين مبلغ را بدهند. بعد از مدتي به اين نتيجه رسيدم كه يكي از آداب شرعي اين است كه اگر زني شوهرش مسافرت هست مرد نامحرم در خانه اش نرود و اگر كاري هست به وسيله خانمي انجام بگيرد.
اين قدر ظرافتها و ريزه كاريها در گفتار و رفتار و نشست و برخاست اولياي خدا وجود دارد كه فهميدن آنها خود يك علمي ميخواهد،

 چه رسد به اينكه انسان بتواند دقيقاً آنها را رعايت كند، و همينهاست كه بنده را در بندگي پيش مي برد و پيش خدا عزيز مي كند و به مقامات بلندش مي رساند.


و نصيحت ايشان به كساني كه از ايشان دستور مي خواهند، رعايت مسلّمات شرع است، و افرادي كه نصيحتي مي خواهند ايشان

تأكيد مي كنند مسلمات شرع را درست رعايت بكنيد. و آن چيزهاي كه مشكوك و مشتبه است در درجه بعد است.


ايشان يك استدلالي در اين زمينه دارند كه بسيار آموزنده است، و بنده هم از ايشان ياد گرفته ام و گاهي در سخنرانيها يا جاهاي ديگر مطرح مي كنم، و آن اين است كه:
خداوند كه مي خواهد بندگان را هدايت كند و به كمال برساند، اموري را كه بيشتر در سعادت انسان مؤثر است بيشتر بيان مي كند، لذا

 ما نيز اگر بخواهيم بفهميم چه چيزهايي موجب سعادت انسان مي شود، بايد ببينم خداوند بر چه چيزهايي بيشتر تأكيد كرده است. هر مطلبي كه در قران و روايات و كلمات اهل بيت عليهم السلام و سيره عملي آنها بيشتر مورد توجه بوده، معلوم مي شود در تكامل انسان بيشتر مؤثر است. از مهمترين آنها اهتمام به نماز است، اين همه آياتي كه در قرآن درباره نماز آمده است و اين همه رواياتي كه

 درباره رعايت وقت نماز، حضور قلب در نماز و آداب نماز است شايد در هيچ بابي از ابواب فقه و دستورات شرع نداشته باشيم.
ايشان گاهي به عنوان طعن و طنز مي گفتند: ماها براي تكامل مان دنبال يك چيزي مي گرديم كه نه خدا گفته نه پيغمبر و نه امامي....».

 
آيت الله شيخ جواد كربلايي نيز در اين باره مي گويد:
«
آيت الله العظمي بهجت به بنده با يك آب و تابي مي فرمودند:
«
كي بر طبق مسلمات شرع مانند: ترك معاصي، اتيان واجبات و نوافل و قرائت قرآن در جاي خلوت با حضور قلب، و خلاصه انجام عبادت با شرايط صحت و شرايط قبول و با محتوا بودن عبادت از حيث اسرار نماز و اسرار ساير عبادات عمل كرده اي تا نتايج آنها را بيابي، كه حال از ما دستورالعمل براي سير الي الله تعالي مي خواهي، و گويا منتظري پيري از پشت كوه قاف بيايد و تو را راهنمايي كند! آيا اين همه مسلمات شرع اطهر كافي نيست كه كما هو حقه عمل كني و به جايي برسي. »


خلاصه بنده از بيان ايشان فهميدم كه سالك بايد كاملا " و از همه جهات مواظب ظواهر شرع مقدس بوده، و نسبت به حالات معنوي كتوم باشد مگر از اهلش. و اهل آن اندكند. »


چندي پيش نيز كه بنده در قم درس اخلاق مي گفتم ايشان به من فرمودند:


«
آنچه را اهل علم مي فهمند بگو، و ما فوق درك آنها را مگو. »

 

 


الگوي رفتاري مجسّم

 


يكي از ويژگيهاي آيت الله بهجت كه ايشان را از ديگر عالمان، و بلكه مجتهدان ممتاز مي كند، الگوي رفتاري برگرفته از شيوه معصومين عليهم السلام است كه گفتار و كردار، اعمّ از نشست و بر خاست، و سخن گفتن و خاموش بودن، و در نحوه انجام عبادات و راز و نياز با معبود يكتا، و برخورد با افراد، و ... نمايان است. اين ويژگي به گونه اي است كه حتي هر انسان غافلي را به خدا متوجه مي كند.
آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:
«
بنده از سال1331 كه به قم آمدم با ايشان آشنا شدم، منزل ايشان جنب مدرسه حجتيه بود، و تقريبا " هر روز آقا را هم در راه و هم در حرم زيارت مي كردم، چهره نوراني ايشان براي هر بيننده اي جاذبه داشت، و كيفيت نشست و برخاست و حركات و سكنات

 ايشان جلب توجه مي كرد و نشان مي داد كه ايشان در يك فضاي معنوي خاصي زندگي مي كند و توجه شان به فوق مطالبي است كه ديگران به آن توجه دارند تقيّد ايشان به عبادات و سحر خيزي و زيارت حضرت معصومه عليها السلام و برنامه هاي متعددي كه هر روز اجرا مي كردند. همگي اولين چيزهايي بود كه هر بيننده اي را به خود متوجه مي كرد، مخصوصاً كساني كه دوست داشتند يك الگوي رفتاري براي خودسازي بشناسند و پيروي كنند.


آنچه بر اين عوامل مي افزود توجّهات خاص و نگاه هاي نافذ ايشان بود، گاهي نسبت به بعضي از افراد مثل يك جاذبه اي كه روح طرف را به خود جذب كند، اثر مي گذاشت.
به هر حال، اين خصوصيات باعث شد كه كنجكاوي ما تحريك بشود و ببينم ايشان كيست و چه خصوصيات و چه ويژگيهايي دارد. از دوستان و آشنايان و كساني كه احتمال مي داديم با ايشان بيشتر مأنوس باشند، تحقيق كرديم و براي ما روشن شد كه ايشان هم از نظر علمي و هم از نظر معنوي ممتاز هستند. كم كم اجازه گرفتيم گاه گاهي به منزلشان برويم و از نصايحشان استفاده كنيم. »
 



تلاش براي سير معنوي و تكامل ديگران


حضرت آيت الله حاج شيخ جواد كربلايي نقل مي كردند:
«
سالها قبل از حضرت آيت الله العظمي حاج ابوالقاسم خوئي(ره)، و نيز پيش از ايشان از آيت الله العظمي بهجت مدّظله شنيده بودم. كه آقاي خوئي در مبحث "استعمال لفظ در بيش از يك معني " فرموده بودند كه اين گونه استعمال لفظ مستلزم دو لحاظ آلي و استقلالي در يك استعمال است، و لذا محال مي باشد. »


ولي آيت الله بهجت در همان سنين جواني به آيت الله خوئي عرض كرده بودند: ممكن است نفس انسان به مرتبه‌اي از قوه برسد كه بتواند بين اين دو لحاظ جمع كند.


در واقع ايشان اين مطلب را بهانه كرده بودند براي انتباه آيت الله خوئي به لزوم تحصيل معارف الهيه و اتّصاف به صفات اولياء الله.
آيت الله خوئي نيز علت عنوان اين مطلب را از ايشان جويا شده بودند. بعد از توضيح آيت الله بهجت، ايشان پرسيده بودند به كي و كجا مراجعه كنم؟ و آيت الله بهجت، حضرت آيه الحقّ آقاي سيد علي قاضي (ره) را معرفي كرده ‌بودند.
سپس با وساطت آيت الله بهجت، جلسه ملاقاتي بين آيت الله قاضي و خوئي در صحن حضرت ابوالفضل عليه السلام ترتيب مي يابد و يك ساعت و نيم به طول مي انجامد.
آيت الله خوئي بعدها به بنده (كربلايي) فرمودند: ما تسليم شديم و تحت تأثير قرار گرفتيم و سخنان ايشان را پذيرفتم. ايشان برنامه و شرائط ويژه اي ارائه فرمودند؛ كه مي بايست با لباس مخصوص، ذكر مخصوص و به تعداد مشخص تكرار انجام شود، همه شرائط را آماده نمودم و تصميم گرفتم كه ساعت دو بعد از ظهر در جاي مناسب و خلوتي در حرم حضرت علي عليه السلام شروع كنم، ولي متأسفانه هنگامي كه تمام شرايط را فراهم كردم و خواستم ذكر را بگويم هر چه فكر كردم آن ذكر به يادم نيامد، مأيوس شدم و به خود گفتم: ابوالقاسم! تو را براي اين كار نخواسته‌اند .
آن ذكر اين بود:« لا إله إلا هو، و علي الله فليتوكّل المؤمنون: معبودي جز او (خدا) نيست، پس مؤمنان تنها بايد بر خدا توكل كنند. سوره تغابن/13 »
آقاي مسعودي نيز در اين باره مي گويد:
«
در هر صورت، ايشان براي عده اي امور تربيتي را اجرا مي كردند گاهي به شخصي پيغام مي دادند كه:
اين كار را بكن، يا فلان كار را نكن. يا اين مسأله خوب است كه اين طور باشد.


يك روز به خدمت ايشان رسيدم و عرض كردم: آقا وضع زندگي ما خيلي سخت شده است، پول نداريم چه كار كنيم؟ ايشان يك ذكري به من گفتند كه من آن ذكر را ادامه دادم، و از آن روز تا به حال هنوز بي پول نشده ايم. ايشان فرمودند: پيش خودت باشد. و من هر روز انجام مي دهم



نظم و برنامه ريزي در كارها


يكي از شاگردان آقا مي نويسد:


«
حضرت آقا در كارشان دقيق و منظم هستند به عنوان مثال حتي برنامه ريزي كرده اند كه از در منزل تا مسجد مشغول فلان ذكر، و بعد از آن ذكر خاصي را بگويند، تا وقت ايشان ضايع نگردد، و نوافل يوميه را نيز به همين منوال برنامه ريزي نموده اند. »


يكي از فضلاي قم مي نگارد:
«
روزي نزديك غروب چند دقيقه اي سر كوچه منزل آيت الله بهجت (مدظله) ايستادم تا همراه ايشان به مسجد بروم، ولي چون هوا مقداري تاريك شده بود با خودم گفتم ممكن است ايشان از منزل خارج شده و به مسجد تشريف برده باشند.
لذا به طرف مسجد حركت كردم ولي ديدم هنوز ايشان تشريف نياورده اند. از يكي از دوستان كه همراه من بود خداحافظي كردم و قصدم اين بود كه بر گردم واز فرصت استفاده نموده و در فاصله حركت معظّم له تا مسجد پرسشي مطرح كنم.
در فاصله زماني كه از مسجد مي آمدم سعي كردم پرسشي را در نظر بگيرم چون سؤال خاصي را از پيش در نظر نداشتم.
حقيقت اين بود كه مقصودم از اين مزاحمتها و طرح سؤالها بيشتر اين بود كه بهانه اي براي سخن گفتن و به حرف آمدن بزرگاني مثل ايشان فراهم كنم، چرا كه معتقدم نَفَس گرم و مسيحايي اين بندگان خوب خدا در نفوس ما اثر مي كند، و در فرمايشاتشان يك كلمه و يك نكته ظريف مطرح مي شود كه به انسان نهيب مي زند و فرد را از غفلت خارج مي كند.
خلاصه اين سؤال را در نظر آوردم: اينكه در قرآن كريم آمده است كه خداوند « مبدل السيئات بالحسنات: تبديل كننده بديها به خوبيها » است به چه معناست؟ چگونه ممكن است سيئه به حسنه تبديل شود؟ وقتي ايشان نزديك شدند، سلام كردم و سپس عرض كردم: حاج آقا سؤالي داشتم اگر اجازه هست مطرح كنم؟ ايشان بلافاصله دستشان را به حالت نفي تكان دادند و با لحن تندي فرمودند:
«
ابداً! هيچ! نه وقتش را دارم و نه حالش را! وقت گذشته است نماز دير شده و منتظرند! شما هم متوجه باشيد كه سؤالاتتان از اين جور سؤالات نباشد. سپس نگاهي سر تعظيم به سوي حرم حضرت معصومه عليها السلام فرو آورده و سلامي كرده و داخل مسجد شدند!
حقيقت اين بود كه من حسابي به اصطلاح جا خوردم و در برابر اين برخورد معظم له واقعا " دست و پايم لرزيد. لذا يكي دو قدم عقب كشيدم و به دنبال ايشان وارد مسجد شدم. در نماز هم حواسم پرت بود و تماماً راجع به اين جريان و علت آن و منظور معظم له فكر مي كردم. بعد از نماز هم در همين زمينه فكر مي كردم.


در مجموع از اين برخورد فهميدم همانطور كه خداوند قهر و رحمتش هر دو به نفع بندگان است، به نظر خودم يك احتمال اين بود كه ايشان مي خواستند بفهمانند كه انسان قبل از نماز بايد خود را مهياي اقامه آن كند، ذكري بگويد، توجهي پيدا كند، و آمادگي روحي و نفساني براي نماز و سخن گفتن با خدا پيدا كند، خود ايشان نيز در حين آمد.

 


__._,_.___

Attachment(s) from Fateme

4 of 4 Photo(s)

������ ���� �� ���� ���� � ��� � ��� �������:
����� ���� �� ��� ���� ���� ������ ������ , � ������ ������� , � ������ ������� , � ������ ��� ����� ����� , ���� ����� ������� , � ��� ����� ������� ,����� ���� , � ������ ������� , �� ��� ��� �� ��� ��� �� ����� �� ��� ��� ����� , ((1)) .
������ ��� ����� ���� �� ���� � �с��� ����� , �� ����� ����� ����� ��ѐ ����� , �� �� ������� ����, ������� ����� , ����� �� ����� ����� ���� ������ ����� , ����� ����� ���ܐ��� �� ��� �� �� ����� ����� ����, � ��� �������� ���, ������ ���� �� ����� �� �� ��� �����, ����� ������ � �� ����� �� ����� �� ����� �� ������ ��� ���� �� ��� ���� , ����� ����ϐ��� ����� ���� ��� .

http://groups.yahoo.com/group/Ali_valiyollah

�� ��������� ������������ ��� (�) ����� ��ʐ��� ���.�� ��� ��ѐ����� ���� �� ��� ������� � ����� � ���� � ������ ������� ����� � ����� ���� �� ���� ��� ���� ����� ����� �� ������ ����� �� �� ���� ��� ����� . �� ���� �� ���� ���� ��� �������� ��� �� ����� ����� ��� �������
     ������ ���
��������� ��� ��� ���� � �����
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

No comments:

Post a Comment

Blog Archive